دانلود رمان حفاظت عاشقانه اثر شهلا خودی زاده

دانلود رمان  حفاظت عاشقانه اثر شهلا خودی زاده

دانلود رمان حفاظت عاشقانه اثر شهلا خودی زاده کیفیت 320

دانلود رمان حفاظت عاشقانه اثر شهلا خودی زاده pdf

نام رمان : حفاظت عاشقانه

نام نویسنده : شهلا خودی زاده

ژانر رمان : عاشقانه، هیجانی

تعداد صفحات رمان : 1139

ملیت نویسنده رمان : ایرانی

رمان حفاظت عاشقانه

دانلود رمان حفاظت عاشقانه از شـهلا خـودی زاده به صورت فایل PDF (پی دی اف) قابل اجرا در موبایل (اندرویـد و آیفون) و لپ تاب (pc) با لینک مستقـیم بدون کـات رایگـان

دنیز به همراه پدرش در رستـوران کوچیکی در استانبول فعالیت وگذران زندگی مـی‌کنند اما باور ناگـهانی مرد جوانی به نام فرهان به زندگیش زندگی آرام و معمولا دنیز به یکباره دچار تطالم مـی‌شود وکم کم رازهای پنهانی فاش مـی‌شود که اونو به زندگی در ایران متصل مـیکند …

خلاصه رمان حفاظت عاشقانه

با آرامش و طمأنینه خاصی به طرفم آمد و مقابلم ایستاد. اقتداری عجیب در حرکـات و نگـاه این زن وجود داشت. نگـاه در چشمانم دوخت و لب زد: -چرا حس مـی کنم خیلی برام آشنایی؟ قلبم فرو ریخت. یعنی مـی تـوانست  شناسایی ام کند؟ آن قدری تغییر کرده بودم که مرا نشناسد. حتی اگر عکسی از من دیـده بود.

دنیزی که او مـی شناخت موهای خرمایی روشن و چشمانی به رنگ دریا داشت اما ساره ای که مقابلش ایستاده بود با لنزهای مشکی و موهای همچون شبق سیاهش دختری دیگر بود. نه او نمـی تـوانست پی به ماهیتم ببرد. -گفتی بلقـیس دخترخاله تـه؟ سر تکـان دادم: -بله خانم. من مدت ها بود این جا زندگی نمـی کردم تازه برگشتـه بودم که حال بد دختر خاله ام باعث شـد همچین پیشنهادی رو قبول کنم البتـه داشتن یک کـار ثابت و جا و مکـان مشخص هم باعث شـد قبول کنم و به این جا بیام.

الانم خـوشحالم که منو انتخاب کردیـد. سعی مـی کنم بدون نقص کـار کنم. سرش را بالا و پایین کرد: -خـوبه… همـین که محمد اون دختره رو بی خیال شـد برای من کـافیه . فقط چیزی که هست اینه… نمـیـدانستم چرا آن قدر از گلپری بدش مـی آیـد اما سراپا گوش شـدم. به سمت پنجره ی بزرگ اتاقش رفت و رو به منظره بیرون گفت:

هر موردی درباره خـواهرزاده ام… منظورم به کوچکترین چیزهاست … مـی فهمـی کوچکترین چیزها … من بایـد در جریان قرار بگیرم. محمد برای من خیلی مهمه . متاسفانه با مشکلی که داره خیلی وقتا نمـی تـونه درست فکر کنه… اون احساساتیه و ضعیف. نمـی خـوام چیزی از من پنهون بمونه. نگـاهم از پشت سر به او دوختـه شـده بود. یک حسی داشت آزارم مـی داد حسی که مـی گفت نکند در اتفاقات افتاده برایم محمد بی گناه ترین باشـد.

بایـد سر از همه چیز در مـی آوردم. ذهن درگیرم گیجم کرده بود. بایـد هر چه زودتر با کـاوه حرف مـی زدم. با  وجود این که حال غریبی داشتم اما گفتم: -هر چی شما بخـواهیـد خانم. تمام سعی ام رضایت شماست خانم. به طرفم چرخیـد و نگـاه خیره اش را به من دوخت و گفت: -خـودم هم فکر مـی کنم تـو مـی تـونی جایگزین خـوبی برای گلپری باشی. محکم گفتم:

مـی تـونم بانو. -خـوبه… مـی تـونی بری و همون طور که گفتم منو در جریان همه چیز مـی ذاری. چشمـی گفتم و بالاخره اذن خروج گرفتم. بیرون از اتاق دست روی قلبم گذاشتم و با قدم های تند خـود را به اتاقم رساندم. تندی در را پشت سرم قفل کردم و گوشی همراهم را از جیبم بیذون کشیـدم و تماس با کـاوه را برقرار کردم. صدای کـاوه نگران در گوشم نشست :

دنیز جون به سر شـدم دختر کجایی تـو؟ پر هیجان و با قلبی کوبنده گفتم: -وایییی اگـه بدونی  چیا شـده؟ کـاوه که متـوجه هیجان زیاد صدایم شـده بود گفت: -دنیز یه کم آب بخـور و بعدش یه گوشـه بشین و دونه دونه برام تعریف کن. به حرفش گوش کردم و  قدری آب نوشیـدم تا از آن همه التـهاب بکـاهم. وقتی نشستم قلبم تا حد زیادی آرام گرفتـه بود …

دانلود رمان حفاظت عاشقانه اثر شهلا خودی زاده | بدون سانسور pdf دانلود بصورت رایگان

دانلود رمان حفاظت عاشقانه اثر شهلا خودی زاده ریمیکس اینستاگرام

  • 14 ژانویه 2023
  • 0 نظر

دیدگاه خود را بگذارید