مـیشناسن کوه و کمر تمام چشمه های ده
دختر خـوش برو رو دختر کدخدای ده
کوز رویه شونشون مـیره به سمت چشم باز
تـو چشاش شرمه رویه گونه هاش حریر ناز
مثل آهوی خرامان تـو دشت بیشـه ناز
چشماشو نقاشی کرده انگـاری خـود خدا
چشماشو نقاشی کرده انگـاری خـود خدا
پر ناز و غمزه و شبیه طاووس نگـات
از دل شاه پسرای ایلمون برده قرار
یه دلم مـیگـه برو هزارتا دل مـیگـه نرو
نمـیـدن به کس کسون دختر ایل چشمه رو
پر ناز و غمزه و شبیه طاووس نگـات
از دل شاه پسرای ایلمون برده قرار
یه دلم مـیگـه برو هزارتا دل مـیگـه نرو
نمـیـدن به کس کسون دختر ایل چشمه رو
نمـیـدن به کس کسون دختر ایل چشمه رو
کـاشکی از کوزه ی دوشش کمـی آب به من بده
یه نگـاه به من کنه عمری از آب به من بده
کـاشکی اسم منو باز بیاره رویه لب بره
من بیچاره رو بنشونه تـویه تاب و تب بره
پنجه مـیزنم به تار خستـه تا بیاد و بره
کـاشکی لبخند بزنه تـویه چشامو بگذره
پر ناز و غمزه و شبیه طاووس نگـات
از دل شاه پسرای ایلمون برده قرار
یه دلم مـیگـه برو هزارتا دل مـیگـه نرو
نمـیـدن به کس کسون دختر ایل چشمه رو
پر ناز و غمزه و شبیه طاووس نگـات
از دل شاه پسرای ایلمون برده قرار
یه دلم مـیگـه برو هزارتا دل مـیگـه نرو
نمـیـدن به کس کسون دختر ایل چشمه رو
نمـیـدن به کس کسون دختر ایل چشمه رو