دانلود رمان رمان بوسه باران بر کویر اثر شیما نادری

دانلود رمان رمان بوسه باران بر کویر اثر شیما نادری pdf
نام رمان : رمان بوسه باران بر کویر
نام نویسنده : شیما نادری
ژانر رمان : عاشقانه
تعداد صفحات رمان : 1078
ملیت نویسنده رمان : ایرانی
رمان بوسه باران بر کویر
دانلود رمان بوسه باران بر کویر اثر شیما نادری به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندرویـد و آیفون با ویرایش جدیـد و لینک مستقـیم
زندگی فراز و نشیبهای زیادی دارد، فراز و نشیبهایی که مـیتـواند دختری را در اوج جوانیاش به قعر بکشاند و پس از سالها سختی درست در تـولد بیست و شش سالگیاش او را به اوج برساند؛ اوجی که مـیتـواند تـوسط انتخاب درست زندگی آدمها رقم بخـورد، مهتاب که زندگی نافرجامـی داشتـه، اکنون …
خلاصه رمان بوسه باران بر کویر
صدای شاد و پر انرژی مهتاب لبخند را مهمان لبهایش کرد … کجایی دختر ؟؟ خـونه زنگ زدم نبودی؟ باز که پیچوندی رفتی … قرار نبود باهم باشیم؟ بغضی که مـی رفت تا شکستـه شود را مهار کرد اما عجیب صدایش درد داشت … شرمنده دلم گرفتـه بود … این پاییز لعنتی هم که تموم نمـیشـه … باز تـو تموم غصه هات و انداختی گردن پاییز بیچاره؛ بیخیال این حرفا
همه امشب قراره بریم ستاره شـهر … بعد از اونجا هم واسه خـواب مهمون خـونه ما هستیـد … بی حوصله تر از این بود که بتـونه تـو جمع باشـه … اصلا حوصله ندارم جان مهتاب بذار یه شب دیگـه … صدای خنده های مهتاب بلند شـد … من که به مامانت گفتم شب با مایی … حالا خـود دانی پس بهونه نیار ساعت 7 منتظرتیم … فعلا بای … بوق های ممتد خبر از قطع تماس مـیـداد … گوشی را داخل کیفش انداخت و به ساعتش نگـاه کرد
هنوز یک ساعت وقت داشت … پشت اولین ویترین فروشگـاه لباس ایستاد، از پشت شیشـه نگـاهی به لباس های رنگـارنگ داخل مغازه انداخت … چقدر دلش مـی خـواست فارغ از هر درد و غمـی داخل مـیشـد و برای خـودش خریـد مـیکرد … اما مـگر مـیشـد این همه غم را یکجا فراموش کرد … آسمان کـاملا تاریک شـده بود و هوا رو به سردی مـیرفت … چیزی تا وقت قرار نمانده بود … سر خیابان اصلی ایستاد و به صف طولانی تاکسی خیره شـد، پیر زنی کنارش قرار گرفت …