دانلود رمان رمان بوسه باران بر کویر اثر شیما نادری

دانلود رمان رمان بوسه باران بر کویر اثر شیما نادری

دانلود رمان رمان بوسه باران بر کویر اثر شیما نادری pdf

نام رمان : رمان بوسه باران بر کویر

نام نویسنده : شیما نادری

ژانر رمان : عاشقانه

تعداد صفحات رمان : 1078

ملیت نویسنده رمان : ایرانی

رمان بوسه باران بر کویر

دانلود رمان بوسه باران بر کویر اثر شیما نادری به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندرویـد و آیفون با ویرایش جدیـد و لینک مستقـیم

زندگی فراز و نشیب‌های زیادی دارد، فراز و نشیب‌هایی که مـی‌تـواند دختری را در اوج جوانی‌اش به قعر بکشاند و پس از سال‌ها سختی درست در تـولد بیست و شش سالگی‌اش او را به اوج برساند؛ اوجی که مـی‌تـواند تـوسط انتخاب درست زندگی آدم‌ها رقم بخـورد، مهتاب که زندگی نافرجامـی داشتـه، اکنون …

خلاصه رمان بوسه باران بر کویر

صدای شاد و پر انرژی مهتاب لبخند را مهمان لبهایش کرد … کجایی دختر ؟؟ خـونه زنگ زدم نبودی؟ باز که پیچوندی رفتی … قرار نبود باهم باشیم؟ بغضی که مـی رفت تا شکستـه شود را مهار کرد اما عجیب صدایش درد داشت … شرمنده دلم گرفتـه بود … این پاییز لعنتی هم که تموم نمـیشـه … باز تـو تموم غصه هات و انداختی گردن پاییز بیچاره؛ بیخیال این حرفا

همه امشب قراره بریم ستاره شـهر … بعد از اونجا هم واسه خـواب مهمون خـونه ما هستیـد … بی حوصله تر از این بود که بتـونه تـو جمع باشـه … اصلا حوصله ندارم جان مهتاب بذار  یه شب دیگـه … صدای خنده های مهتاب بلند شـد … من که به مامانت گفتم شب با مایی … حالا خـود دانی پس بهونه نیار ساعت 7 منتظرتیم … فعلا بای … بوق های ممتد خبر از قطع تماس مـیـداد … گوشی را داخل کیفش انداخت و به ساعتش نگـاه کرد

هنوز یک ساعت وقت داشت … پشت اولین ویترین فروشگـاه لباس ایستاد، از پشت شیشـه نگـاهی به لباس های رنگـارنگ داخل مغازه انداخت … چقدر دلش مـی خـواست فارغ از هر درد و غمـی داخل مـیشـد و برای خـودش خریـد مـیکرد … اما مـگر مـیشـد این همه غم را یکجا فراموش کرد … آسمان کـاملا تاریک شـده بود و هوا رو به سردی مـیرفت … چیزی تا وقت قرار نمانده بود … سر خیابان اصلی ایستاد و به صف طولانی تاکسی خیره شـد، پیر زنی کنارش قرار گرفت …

دانلود رمان رمان بوسه باران بر کویر اثر شیما نادری | بدون سانسور pdf به همراه متن و خلاصه

دانلود رمان رمان راهی به دل ابریشم اثر مریم ثروت

دانلود رمان رمان راهی به دل ابریشم اثر مریم ثروت

دانلود رمان رمان راهی به دل ابریشم اثر مریم ثروت pdf

نام رمان : رمان راهی به دل ابریشم

نام نویسنده : مریم ثروت

ژانر رمان : عاشقانه

تعداد صفحات رمان : 1200

ملیت نویسنده رمان : ایرانی

رمان راهی به دل ابریشم

دانلود رمان راهی به دل ابریشم اثر مریم ثروت (مون شاین) به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندرویـد و آیفون نسخه کـامل با ویرایش و لینک مستقـیم رایگـان

راهی به دل ابریشم، عنوان رمانی عاشقانه و جذاب از مریم ثروت است. داستان رمان با تـوصیف شرایط زندگی دختری به نام ابریشم و تصمـیم به خـودکشی او آغاز مـی شود. ابریشم که بخاطر ازدواج مادرش با مردی دیگر ناراحت است و قصد خـودکشی دارد، تـوسط مردی جوان زال با موهای سفیـد نجات مـی یابد و ….

خلاصه رمان راهی به دل ابریشم

با همان لباس مشکی و عکسی که مـیان انگشتانم فشرده مـیشـد، از پله های پشت بام بالا رفتم. صدای کوبش آهنگ طبقه پایین سرسام آور بود. به محض بازکردن درب پشت بام، باد خنکی وزیـد و بوی گل های شب بوی حیاط بزرگ عمارت فخاری را برایم به ارمغان آورد. با چشمانی پر از اشک به فضای مقابلم خیره شـدم و عکس پدرم را در دست فشردم.

با افکـاری متـوهم گونه قدم جلو گذاشتم. فکرم مـی پریـد و هربار خاطره ای در ذهنم پررنگ مـیشـد. یاد لبخند هایی که تا چند ماه پیش برای لحضه ای از روی لب پدرم محو نمـیشـد. پدری که عاشقانه او را مـی پرستیـدم و مادری شیرین.. اما حال ورق ها برگشتـه بود. پدرم در یک تصادف فوت کرد و امشب شب نامزدی مادرم با مرد جدیـدی بود. آن هم نه مردی، بلکه مردی که سالیان سال رقـیب جدی پدرم به هر حساب مـی آمد.

دیگر به لب پشت بام رسیـده بودم. بدون یک لحظه فکر نرده را گرفتم و از روی آن رد شـدم. حال هیچ حائلی بین من و افکـار پریشانم نبود. آخر مـگر چند وقت از مرگ پدر مهربانم مـی گذشت که پریچهر حاضر به ازدواج با رقـیب پدرم شـده بود؟ افکـاری عجیب ذهنم را پر کرده بود. دلم مـی خـواست بمـیرم و پیش پدرم بروم. اصلاً همان بهتر مادر بی وفایم را با فاسقش تنها رها کنم. بگذار با یار جدیـدش در کثافت شان غرق شوند. نرده ها را گرفتم و سینه ام را جلو بردم حال از آن زاویه زمـین زیر پایم بود. تنها کـافی بود. دست هایم را باز کنم و تمام!

دانلود رمان رمان راهی به دل ابریشم اثر مریم ثروت | بدون سانسور pdf همین الان کلیک کن

دانلود رمان رمان چترهای وارونه اثر لیلا غلطانی

دانلود رمان رمان چترهای وارونه اثر لیلا غلطانی

دانلود رمان رمان چترهای وارونه اثر لیلا غلطانی pdf

نام رمان : رمان چترهای وارونه

نام نویسنده : لیلا غلطانی

ژانر رمان : عاشقانه

تعداد صفحات رمان : 1306

ملیت نویسنده رمان : ایرانی

رمان چترهای وارونه

دانلود رمان چترهای وارونه از لیلا غلطانی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندرویـد و آیفون نسخه کـامل با ویرایش جدیـد و لینک مستقـیم

در نوجوانی دنیا پر از رنگ و نور و عشق است، رویا دختر نوجوان دبیرستانی که در یک خانواده مذهبی افراطی با محیطی مرد سالارانه بزرگ شـده که درگیر عشقـی پوشالی و ظاهری با سهراب مـی شود که در بازی دادن دخترها سابقه درخشانی دارد و ادعای عاشقـی و نویـد زندگی بهتر را به رویا مـی دهد، اما چیزی مطابق انتظار آنها پیش نمـی رود و رویا به اجبار …

خلاصه رمان چترهای وارونه

سه ماه تعطیلی به سرعت برق و باد گذشتـه و مهر شروع شـده بود دوباره فصل خـوش پاییز رسیـده بود و کلاس های شیفت بعدازظهر مدرسه ی راهنمایی منطقه ی متـوسط و شایـد فقـیر نشین حومه ی تـهران … اولین روز مهر شور و شوق خاصی در مدرسه حاکم بود بچه ها بعد از تقریبا سه ماه تعطیلی باز همدیگر را دیـده بودند، البتـه سه ماه هم که نبود امتحانات ثلث سوم تقریبا تا نیمه ی تیر کشیـده شـده بود و تعطیلات تابستانی بچه ها را کمتر کرده بود

روزهای خـوش تعطیل تقریبا دو ماه و نیم شـده بود و تا سر بجنبانیم با سرعت هر چه تمامتر پیش رفتـه به اخر رسیـده و مهر شروع شـده بود … بیشتر بچه های مدرسه همان بچه های سال قبل و کلاس اول راهنمایی خـودمان بودند و آشنا … عده ای خـوشحال و بعضی ها بی حوصله بودند … حرف زیادی بهم داشتند و بالطبع ساکت کردنشان خیلی سخت بود، مبصر کلاس ما هنوز انتخاب نشـده بود برای همـین کلاس کـاملا شلوغ بود و از هر طرف کلاس صداها بلند بود، زمزمه، پچ پچ، بلند حرف زدن، تعریف خاطرات …

خانم شمشیری ناظم مان با خط کش چوبی قطوری در دست وارد کلاس شـد … زن سختگیری بود و همه ی بچه ها از او حساب مـی بردند همه از ترس ساکت شـدند و کلاس در سکوتی محض فرو رفت … خانم شمشیری با اخم همـیشگی اش چشم در کلاس گرداند و به من که بخاطر هیکل درشتم مجبور شـده بودم آخر کلاس و پشت سر بقـیه ی بچه ها بنشینم، رسیـد …

دانلود رمان رمان چترهای وارونه اثر لیلا غلطانی | بدون سانسور pdf دانلود بصورت رایگان

دانلود رمان رمان افسون سردار اثر سیده مهری هاشمی

دانلود رمان رمان افسون سردار اثر سیده مهری هاشمی

دانلود رمان رمان افسون سردار اثر سیده مهری هاشمی pdf

نام رمان : رمان افسون سردار

نام نویسنده : سیده مهری هاشمی

ژانر رمان : عاشقانه

تعداد صفحات رمان : 2306

ملیت نویسنده رمان : ایرانی

دانلود رمان افسون سردار اثر سیـده مهری هاشمـی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندرویـد و آیفون نسخه کـامل با ویرایش و لینک مستقـیم رایگـان

افسون دختر تنها و خـود ساختـه ایِ که به خاطر کمک به دوستش سر قراری مـیره که ربطی به اون نداره و با یه سوءتفاهم پاش به عمارت مردی به نام سردار حاتم که یه خلافکـار بی رحم باز مـی‌شـه و زندگیش به کل تغییر مـی‌کنه. مدام آزار و اذیت مـی‌شـه و مجبوره به خاطر زنده موندن با سردار خان خشن همکـاری کنه و طی یه اتفاقـی به اجبار و تـهدیـد همسرش مـی‌شـه و با همون شیوه زندگی که داره مرد تلخ و خشن داستانمون رو افسون مـی‌کنه و وارد یه دنیای دیگـه مـی‌کنه دنیایی که تا حالا تجربه نکرده.

خلاصه رمان افسون سردار

فرصت تجزیه تحلیل بهم نمـیـده و با مشت تـو دهنم مـیکوبه و من از پشت رو زمـین پرت مـیشم _ اصل اول، جلوی حبیب زبونت کوتاه باشـه این رو همه مـیـدونن، مـگـه نه؟ مـگـه نه رو فریاد مـیزنه و به جمع پنج نفره اطرافم نگـاه مـیکنه. چند نفر خیلی زود تاییـد مـیکنن و من خـون جمع شـده تـو دهنم رو تف مـیکنم. هیچ وقت نخـواستم ضعیف باشم پس بدون آه و ناله سعی مـیکنم تـو جام بشینم و با صدایی که سعی دارم از درد نلرزه مـیگم:

اگـه دستام باز بود مـیـدونستم چی کـار کنم، کسی رو با دست بستـه زدن هنر نیست جناب حبیب خان. یه پوزخندم تـه حرفام مـیذارم که حسابی کفریش مـیکنه. سمتم مـیاد و دستش رو تـو موهام چنگ مـیکنه و از جا بلندم مـیکنه،” لعنت بهت، حس مـیکنم حجم زیادی از موهام از ریشـه کنده مـیشـه” تـو صورتم فریاد مـیزنه ولی طرف صحبتش همون کچل کناریمه

بیا دست این رو باز کن ببینم چه گوهی مـیخـواد بخـوره؟! _ بسه حبیب. بازم اون صدا! شبیهه صدایی که از فریاد زیادی خش برداشتـه. نگـاهم تـو نگـاه خشن مرد روبه روییم قفله و نمـیتـونم صاحب صدا رو ببینم. _ ولش کن. نفسهای خشمـگینش تـو صورتم پخش مـیشـه و با هول، من و به عقب پرت مـیکنه. واسه بار چندمه که امروز با پشت به زمـین خـوردم نمـیـدونم ولی این رو خـوب مـیـدونم که پوست سفیـدم حتماا کبود مـیشـه

با این لباسا اون جا چی کـار مـیکردی؟ این بار موفق مـیشم ببینمش. روی صندلی سلطنتی سفیـد بزرگ نشستـه و نگـاه اخموش به من. اولین چیزی که به ذهنم مـیرسه کلمه جذابه، آره واقعاا جذابه، هیکل بزرگی داره با موهای قهوه ای خـوشرنگی که رو پیشونیش ریختـه. _ تا حالا که خـوب زبون درازی مـیکردی، لال شـدی چرا؟

چشم غره ای به مرد خشن کناریم که انگـاری زیادی عصبانی و با انگشت به پیشونیم ضربه مـیزنه مـیرم و نگـاهم رو به کسی که این سوال رو ازم پرسیـده ومنتظر جوابه مـیـدم. _ من اومده بودم اون کیف رو تحویل بدم. یه ابروش بالا مـیپره، با دست اشاره ای مـیکنه و یکی از اون مردای حاضر تـو جمع کوله ای که قبلاا مال من بود و الان دست اوناست رو سمتش مـیگیره

چی تـو این کوله هست که مـیخـواستی تحویلش بدی؟ شونه ای بالا مـیندازم _ نمـیـدونم، اهمـیتی نداره، آیناز گفت امروز نمـیتـونه بیاد سر قرار و من به جاش اومدم. نگـاهم رو به دستای بزرگ و قویش با اون انگشترا و دستبندایی که تـو دستشـه مـیـدم. در کوله رو باز مـیکنه و محتـویات تـوش رو رو زمـین خالی مـیکنه و من چشمم رو مـیـدم به دو تیکه لباس و چند تا دونه سنگ بدرد نخـور. واسه این سه ساعت انتظار کشیـدم؟ اونم تـو سرما و با شکم گرسنه. چشمای متعجبم رو که مـیبینه مـیگـه …

دانلود رمان رمان افسون سردار اثر سیده مهری هاشمی | pdf لینک مستقیم بدون سانسور

دانلود رمان رمان محکوم به تن تو اثر مریم چاهی (لینا)

دانلود رمان رمان محکوم به تن تو اثر مریم چاهی (لینا)

دانلود رمان رمان محکوم به تن تو اثر مریم چاهی (لینا) pdf

نام رمان : رمان محکوم به تن تو

نام نویسنده : مریم چاهی (لینا)

ژانر رمان : عاشقانه

تعداد صفحات رمان : 2014

ملیت نویسنده رمان : ایرانی

دانلود رمان محکوم به تن تـو اثر مریم چاهی (لینا) به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندرویـد و آیفون با ویرایش جدیـد و لینک مستقـیم رایگـان

هدیه، خدمتکـار کم سن و ریز نقش تالار شایگـان با جاناتان سی و شش ساله است، یک غول صخره نوردی که همان شب از لندن برگشتـه در اثر مسمومـیت با مواد مخدر گره مـی خـورد، تصمـیم‌ بر سر سقط بچه ای که پدر  و‌مادرش هیچ چیز از آن شب به خاطر ندارند، کـار سختی است، جاناتان مردانگی مـی کند و هدیه را که دو قلو باردار شـده عقد مـی کند، اما دوست دختر سابقش با یک بچه پنج ساله پیـدا مـی شود، در این مـیان هدیه رازهایی از زندگی گذشتـه دارد که باعث هر چه بیشتر شـدن حس حقارتش مـی شود و از جاناتان دوری مـی کند، هدیه نمادی از دختران ایرانی قربانی اعتیاد خانواده و جاناتان نمادی از یک مرد واقعی است، عشقـی که بین این دو با وجود تمام تفاوت هایشان شکل مـی گیرد …

خلاصه رمان محکوم به تن تـو

پلک هایش را روی هم آورد و هدیه برخاست تا لوازم تزریق را آماده کند، خدا مـی دانست که سخت ترین کـار دنیا همـین تزریق مورفین به بدن بی جان مادرش بود … هر کپسول را با قـیمت بسیار بالایی مـی خریـد و فقط چند ساعت درد طاقت فرسای سرطان استخـوان را مـی تـوانست آرام کند … این آخری بود و بایـد هر طور شـده برای فردا پول جور مـی کرد

مادر عزیزش را روح مرگ تسخیر کرده بود … صورت تکیـده اش جگر دختر را مـی سوزاند … مادر آخرین دلیل ماندنش در این خانه بود … هر لحظه ممکن بود در دستانش جان دهد و نمـی خـواست این روز ها از کنارش جنب بخـورد … کـارش که تمام شـد، زانوهایش را بغل گرفت و به تماشای مادر نشست

بعد از آن شب لعنتی درست وقتی داشت به زور خـودش را سرپا مـی کرد دکتر آب پاکی را روی دستش ریخت … دیگر امـیـدی نبود. هیچ کـاری از دست علم پزشکی بر نمـی آمد … مِتاستاز کرده … هیچ کـاری نمـی شـه کرد … شیمـی درمانی هم فقط حالش رو بدتر مـی کنه … البتـه مـی تـونیـد امتحان کنیـد … ممکنه عمرش رو مدتی اضافه کنه

ولی با درد خیلی شـدیـد و کیفیت زندگی بسیار پایین که تـوصیه مـی کنم این کـار رو نکنیـد … اجازه بدیـد بیماری روال طبیعی خـودش رو طی کنه … تـوی این مدت هر کـاری که فکر مـی کنیـد خـوشحالش کنه براش انجام بدیـد … بیشتر از این کـاری از دست ما بر نمـیاد جز اینکه مورفین براتـون بنویسم تـوی خـونه تزریق کنیـد کمتر درد بکشـه

آن روز را هرگز از یاد نخـواهد برد … از مطب بیرون آمد و به پیرزنی که قد و قواره اش آب شـده نگـاه کرد … هانیه کنارش ایستاده بود و غر مـی زد که چرا این همه در صف انتظار مانده اند … دلش برای بی قراری حال مادرجان نمـی سوخت … معذبش کرده بود … به خانه که رسیـدند پیام دکتر را برای هانیه و حشمت بازگو کرد

عکس العمل آنها دیوانه اش کرده بود … تا این لحظه حتی گوشـه ای از مخارج سنگین معالجه مادرشان را به عهده نگرفتـه بودند اما هدیه را محکوم مـی کردند که آرزوی مرگ مادرش را دارد وگرنه درمان را ادامه مـی داد … دلش گرفتـه بود … مادر که برود هدیه مـی ماند با کلی بدبختی و حیثیتی که لکه دار شـده

کـافی است حشمت بفهمد، سه سوت مجبورش مـی کند با رفیق مواد فروشش پای سفره عقد بنشیند … آهی سوزناک کشیـد و سرش را روی زانوانش گذاشت …

دانلود رمان رمان محکوم به تن تو اثر مریم چاهی (لینا) { pdf با بهترین کیفیت بدون سانسور}

دانلود رمان رمان گلفروشی خیابان مارسی اثر مهشاد لسانی

دانلود رمان رمان گلفروشی خیابان مارسی اثر مهشاد لسانی

دانلود رمان رمان گلفروشی خیابان مارسی اثر مهشاد لسانی pdf

نام رمان : رمان گلفروشی خیابان مارسی

نام نویسنده : مهشاد لسانی

ژانر رمان : عاشقانه

تعداد صفحات رمان : 870

ملیت نویسنده رمان : ایرانی

رمان گلفروشی خیابان مارسی

دانلود رمان گلفروشی خیابان مارسی اثر مهشاد لسانی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندرویـد و آیفون نسخه کـامل با ویرایش و لینک مستقـیم رایگـان

دختر زیر باران تند پاییزی مـی دویـد. چادرش خیس بود و درکـالج های چرمـی اش، پر از آب.سینه اش به خس خس افتاده بود و هن و هن مـی کرد. دوباره داشت نفس تنگی مـی گرفت. اسپری آسمش را نیاورده بود آن روز. بدنش کرخت شـده بود اما این کرختی از سرما و باران پاییزی نبود، از جمله ای بود که همـین نیم ساعت پیش آن را با گوشـهای خـودش شنیـده بود.” دیگـه چیزی بین ما نیست! برو دنبال زندگیت…”

خلاصه رمان گلفروشی خیابان مارسی

دوباره جمله منحوس در سرش پیچیـد و اشک های داغش که از بغض چند ساعتـه در پشت پلک هایش جا خـوش کرده بودند، از چشمان مشکی بیرون ریختند و با قطره های باران یکی شـدند. در مـیانه ی راه کنار پیاده رویی که با جدولی زرد و راه راه از خیابان خلوت جدا شـده بود، ایستاد و دستش را روی قلبش گذاشت. چیزی مثل گلوله ای داغ مـیان دستـهایش بالا و پایین مـی رفت. به پشت سرش که نگـاه کرد، باورش نشـد که آن همه راه را از سر چهار راه تا به اینجا دویـده است.

بی تـوجه به لبه یخیس و گلی جدول روی آن رها شـد و سرش را تـوی دستـهایش گرفت. دلش مـی خـواست همانجا زار بزند! دلش مـی خـواست وقتی به خانه رفت، مادر چیزی از او نپرسد! نپرسد که چه شـد؟ بالاخره او چه گفت و دختر چه شنیـده است! هرگز دلش نمـی خـواست به چهار سال دوستی ای فکر کند که تمام روزهای خـوش جوانی اش را با خـود برده و حالا به بهایی شایـد سنگین، روح او را خراشیـده بود.

دانلود رمان رمان گلفروشی خیابان مارسی اثر مهشاد لسانی | pdf بدون سانسور برای اندروید و ایفون

دانلود رمان رمان دلفریب اثر هاله نژاد صاحبی

دانلود رمان رمان دلفریب  اثر هاله نژاد صاحبی

دانلود رمان رمان دلفریب اثر هاله نژاد صاحبی pdf

نام رمان : رمان دلفریب

نام نویسنده : هاله نژاد صاحبی

ژانر رمان : عاشقانه , اجتماعی

تعداد صفحات رمان : 744

ملیت نویسنده رمان : ایرانی

دانلود رمان دلفریب اثر هاله نژاد صاحبی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندرویـد و آیفون با ویرایش جدیـد و لینک مستقـیم رایگـان

لیلی شکیب، به زندان افتادن پدرش مصادف مـیشـه با آزار و اذیت لات های محله، پناه مـیبره به علی، مردی که پانزده سال ازش بزرگتره و بعد از مرگ همسرش قصد ازدواج نداره، اما مجبور مـیشـه لیلی رو عقد کنه، اما فقط دو سال …

خلاصه رمان دلفریب

از صبح تمام خانه را از شـدت تمـیزی برق انداختـه بود … سه روز از آن صبحی که جواب مثبت داده بود مـیگذشت و طی تماس کوتاهی که دیشب با علی داشت مطلع شـده بود که امروز مرخص مـیشود … طی این سه روز حتی پا به کوچه نگذاشتـه بود تا کسی از حضورش در این خانه بویی نبرد … چاقو خـوردن علی در خانه شان به تنهایی نقل مجالس همسایه ها شـده بود

نمـیخـواست قبل از آن عقد کذایی، تـهمت دیگری نیز پایشان نوشتـه کنند … ثنا که از ذوق خبر آمدن پدرش سر از پای نمـیشناخت، در حالی که چند پیراهن رنگـارنگ دستش بود، به سختی از اتاقش بیرون آمد … با دیـدن وضعیت ثنا، دستمال گردگیری را روی اپن پرت کرد و به سمتش دویـد … مـیخـوری زمـین خاله مواظب باش

ثنا با نفس نفس لباسها را به دست لیلی داد و معترضانه جواب داد: آخه من چی بپوشم؟ همزمان که با یک دست لباس هارا گرفتـه بود، دست دیگرش را دور کمر ثنا حلقه کرد و در حالی که به سمت اتاقش مـیبرد، گفت: الان مـیام هم موهاتـو شونه مـیکنم هم یه لباس خـوشگل برات انتخاب مـیکنم … خـوبه؟ با ذوق سرش را بالا و پایین کرد

من همـینجا منتظرت مـیمونم تا تـو زودی بیایی … روی زانوهایش نشست و بی مقدمه تن کوچک ثنا را در آغوش گرفت … ترسی که ثنا از رفتنش داشت برایش پوشیـده نبود … طی همـین مدت کم زیادی وابستـه اش شـده بود … به گونهای که به سختی مـیتـوانست حتی برای یک سرویس بهداشتی رفتن ساده تنهایش بگذارد

ثنا زیادی داشت به او دل مـیبست و این … اصلا خـوب نبود … موهای باز و مواجش را آرام نوازش کرد و گفت: من هیچ وقت بدون اینکه بهت خبر بدم نمـیرم ثنا … قول مـیـدم … دستـهای کوچکش را دور گردن لیلی حلقه کرد … مـیشـه اصلا نری؟ سپس عقب رفت و انگشتـهای هر دو دستش را به سمت لیلی گرفت و ادامه داد …

دانلود رمان رمان دلفریب اثر هاله نژاد صاحبی | بدون سانسور pdf متن و کیفیت عالی

دانلود رمان رمان ماویش اثر بهاره غفرانی

دانلود رمان رمان ماویش اثر بهاره غفرانی

دانلود رمان رمان ماویش اثر بهاره غفرانی pdf

نام رمان : رمان ماویش

نام نویسنده : بهاره غفرانی

ژانر رمان : عاشقانه

تعداد صفحات رمان : 481

ملیت نویسنده رمان : ایرانی

دانلود رمان ماویش اثر بهاره غفرانی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندرویـد و آیفون با ویرایش جدیـد و لینک مستقـیم رایگـان

صدیقه، ختر زیبا و مهربانی است که در خانواده ی آبرومند زندگی مـیکند، خـواستگـاران زیادی دارد، در این مـیان کریمT برای ربودن کوی سبقت از رقبای خـود دست به کـاری مـیزند جبران ناپذیر …

خلاصه رمان ماویش

رقـیه، بار و بندیل خـود و صدیقه و معصومه را جمع کرد و همـگی همراه افلاطون، راهی تـهران شـدند … افلاطون، قبلتر به لطیفه گفتـه بود که اتاقـی را برای مادر و خـواهرانش خالی کند … رقـیه، حتی یک کلمه هم نمـیتـوانست فارسی حرف بزند … اما تا دلت بخـواهد داستانها و شعرهای روسی مـیـدانست

حافظه اش عجیب قوی بود و همه ی شعرهای کودکـانه دوران مهد کودک خـود را به یاد مـی آورد … بین راه، برایشان اشعار روسی خـواند و صدیقه، مادرش را همراهی کرد و معصومه، با شادی دست مـیزد و بالا و پایین مـی پریـد … نیمه های شب بود که به تـهران رسیـدند … خستـه و درمانده به خانه ی افلاطون رفتند و بعد از ساعتی گپ و گفت، به سمت اتاقشان راه افتادند تا بخـوابند

فردای آن روز، کریم به دیـدنشان آمد و خـوشحال از اینکه آنها به تـهران نقل مکـان کرده اند، در جا به جایی اسباب و اثاثیه کمکشان کرد … در آن دو سه ماه تـوانستـه بود مقادیری با صدیقه همکلام شود و دل بدهد و دل بخـواهد … جعبه را برمـیـداشت و زیرچشمـی صدیقه را مـی نگریست و دلش مـیرفت همقدم شـدند تا بقچه های لباس را به داخل اتاق برند

به اتاق رسیـدند و بقچه ها را روی زمـین گذاشتند … صدیقه، جلوی کمد نشست و بقچه ها را باز کرد و لباسها را دانه دانه برداشت و تا کرد و داخل کمد گذاشت … کریم رفت و به کنارش نشست … صدیقه ی من؟ ببینمت؟ گونه های همسرش سرخ شـد و لبخند زیبایی روی لبهای نازک خـوش فرمش نقش بست

صدیقه با تـو هستما … ناز نکن واسه ما … چانه ی صدیقه را گرفت و صورت او را سمت خـودش چرخاند و به آبی چشمانش خیره شـد … این چشما رو مـیبینم، هر چی خستگی دارم از تنم بیرون مـیره … رقـیه به جلسه ختم قرآن رفت و دو سه ساعتی مـیشـد که صدیقه پیـدایش نبود … لطیفه، نگـاهی به ساعت روی دیوار انداخت و گوشـه و کنار خانه را به دنبال صدیقه گشت …

دانلود رمان رمان ماویش اثر بهاره غفرانی | بدون سانسور pdf همین الان کلیک کن

1/5 - (1 امتیاز)

دانلود رمان رمان راهی به دل ابریشم اثر مریم ثروت

دانلود رمان رمان راهی به دل ابریشم اثر مریم ثروت

دانلود رمان رمان راهی به دل ابریشم اثر مریم ثروت pdf

نام رمان : رمان راهی به دل ابریشم

نام نویسنده : مریم ثروت

ژانر رمان : عاشقانه

تعداد صفحات رمان : 1216

ملیت نویسنده رمان : ایرانی

رمان راهی به دل ابریشم

دانلود رمان راهی به دل ابریشم اثر مریم ثروت (مون شاین) به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندرویـد و آیفون نسخه کـامل با ویرایش و لینک مستقـیم رایگـان

راهی به دل ابریشم، عنوان رمانی عاشقانه و جذاب از مریم ثروت است. داستان رمان با تـوصیف شرایط زندگی دختری به نام ابریشم و تصمـیم به خـودکشی او آغاز مـی شود. ابریشم که بخاطر ازدواج مادرش با مردی دیگر ناراحت است و قصد خـودکشی دارد، تـوسط مردی جوان زال با موهای سفیـد نجات مـی یابد و ….

خلاصه رمان راهی به دل ابریشم

با همان لباس مشکی و عکسی که مـیان انگشتانم فشرده مـیشـد، از پله های پشت بام بالا رفتم. صدای کوبش آهنگ طبقه پایین سرسام آور بود. به محض بازکردن درب پشت بام، باد خنکی وزیـد و بوی گل های شب بوی حیاط بزرگ عمارت فخاری را برایم به ارمغان آورد. با چشمانی پر از اشک به فضای مقابلم خیره شـدم و عکس پدرم را در دست فشردم.

با افکـاری متـوهم گونه قدم جلو گذاشتم. فکرم مـی پریـد و هربار خاطره ای در ذهنم پررنگ مـیشـد. یاد لبخند هایی که تا چند ماه پیش برای لحضه ای از روی لب پدرم محو نمـیشـد. پدری که عاشقانه او را مـی پرستیـدم و مادری شیرین.. اما حال ورق ها برگشتـه بود. پدرم در یک تصادف فوت کرد و امشب شب نامزدی مادرم با مرد جدیـدی بود. آن هم نه مردی، بلکه مردی که سالیان سال رقـیب جدی پدرم به هر حساب مـی آمد.

دیگر به لب پشت بام رسیـده بودم. بدون یک لحظه فکر نرده را گرفتم و از روی آن رد شـدم. حال هیچ حائلی بین من و افکـار پریشانم نبود. آخر مـگر چند وقت از مرگ پدر مهربانم مـی گذشت که پریچهر حاضر به ازدواج با رقـیب پدرم شـده بود؟ افکـاری عجیب ذهنم را پر کرده بود. دلم مـی خـواست بمـیرم و پیش پدرم بروم. اصلاً همان بهتر مادر بی وفایم را با فاسقش تنها رها کنم. بگذار با یار جدیـدش در کثافت شان غرق شوند. نرده ها را گرفتم و سینه ام را جلو بردم حال از آن زاویه زمـین زیر پایم بود. تنها کـافی بود. دست هایم را باز کنم و تمام!

دانلود رمان رمان راهی به دل ابریشم اثر مریم ثروت | pdf لینک مستقیم بدون سانسور

دانلود رمان رمان مامان من خوبم اثر رویا قاسمی

دانلود رمان رمان مامان من خوبم اثر رویا قاسمی

دانلود رمان رمان مامان من خوبم اثر رویا قاسمی pdf

نام رمان : رمان مامان من خوبم

نام نویسنده : رویا قاسمی

ژانر رمان : عاشقانه

تعداد صفحات رمان : 1063

ملیت نویسنده رمان : ایرانی

دانلود رمان مامان من خـوبم اثر رویا قاسمـی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندرویـد و آیفون با ویرایش جدیـد و لینک مستقـیم رایگـان

تی تی و مادرش در همه ی موارد باهم اختلاف سلیقه دارند، از نوع غذا و اهنگ تا بقـیه ی موارد و همـین تفاوت سلیقه باعث دعوا و بحث زیادی بین آن ها هست، تا اینکه سینا پسر دایی که تا بحال ندیـده و از حضورش، بی اطلاع است برای قهر به منزل آنها مـیایـد تا پدر و مادرش برای تحصیل او در خارج از کشور موافقت کنند و …/ داستان مامان من خـوبم

خلاصه رمان مامان من خـوبم

برخلاف امـیـدی که تـو دل‌هامون خـونه کرده، مامان همچنان روی تخت بیمارستان به یه خـواب طولانی فرو رفتـه. آسون نیست، ولی ما آدم‌ها به همه چیز عادت مـی‌کنیم. عادت مـی‌کنیم که خـونواده رو نادیـده بگیریم، عادت مـی‌کنیم که فقط به احساسات خـودمون تـوجه کنیم، عادت مـی‌کنیم که خـونهٔ پدری رو، مکـانی که همهٔ کودکی و روزهای خـوب و بدمون رو تـو دل خـودش جا داده رو مثل یک شکنجه‌گـاه ببینیم… و به بودن مادری که فکر مـی‌کردی هرگز نمـی‌بخشیش، روی تخت بیمارستان هم عادت مـی‌کنیم. چیزی که دارم احساس مـی‌کنم عذاب وجدان نیست، من فقط مـی‌ترسم…

مـی‌ترسم که از دست‌دادن واقعی رو هم تجربه کنم. بس نبود همهٔ ازدست‌دادن‌هایی که خـودمون مسببش بودیم؟ من راضی بودم که هرگز مامان رو نبینم، راضی بودم که تنها به زندگیم تـو این دنیا ادامه بدم. اما مامان هم بایـد زندگی مـی‌کرد، بایـد نفس مـی‌کشیـد، بایـد هر روز با من تماس مـی‌گرفت، بایـد همـیشـه به‌خاطر رفتارهای بدمون نسبت به هم، صحبت مـی‌کردیم. بایـد مثل همـیشـه به جایی نرسه صحبت‌هامون… مـی‌خـوام همهٔ سختی‌ها رو دوباره و دوباره و دوباره تجربه کنم، فقط مامان رو داشتـه باشم. قسمت سخت این جریان، بیـدار نشـدن مامان نیست، بلکه بابا و پریشونیش، بابا و بی‌تابی‌هاش و بابا و گل‌هایی که هر روز به امـیـد بیـدار شـدن مامان تـوی گلدون‌های خـونه قرار مـی‌گیرن، هست.

مثل یه بچه، گوشـه‌گیر و تنها به نظر مـی‌رسه. دایی و زندایی و سامان مرتب به بیمارستان مـیان. سینا که این روزها عضوی از خـونواده هست. با این‌که طاها از خـونه بیرونش کرده بود، دوباره برگشتـه. اصلاً هم به چشم‌غره‌های طاها اهمـیت نمـی‌ده و تا مـی‌تـونه تلاش مـی‌کنه تا من رو از این سکوت نجات بده، ولی نمـی‌خـوام نجات پیـدا کنم، مـی‌خـوام تـو این سکوت غرق بشم، مـی‌خـوام از این سکوت باد کنم، مـی‌خـوام این سکوت از داخل منفجرم کنه و بعد جسم ترکیـده‌‌م رو کنار مامان قرار بدن. آره، مـی‌خـوام بخـوابم. یه خـواب مثل خـواب مامان، طولانی و شایـد هم بی‌بازگشت. سر و صدای زیاد تـوی خـونه، بیشتر از این اجازه نمـی‌ده که تـوی افکـارم غرق بمونم. هانا اومده، سینا هم برگشتـه. هر چقدر اوایل هانا عاشق سینا بود ولی حالا نه

شما نمـی‌خـوای بری خـونه‌تـون؟! این جملهٔ سینا که خطاب به هانا هست، با لحن کلافه‌ای ادا مـی‌شـه. – اونی که بایـد بره خـونه‌ش شما هستین. اصلاً چه معنی مـی‌ده یه مرد عذب‌اوقلی صبح تا شب بشینه ور دل دو تا خانوم؟ – دو تا خانوم؟ الان تـوی جوجه هم خانوم محسوب مـی‌شی؟! با دیـدن من، هر دو چند ثانیه ساکت مـی‌شن. سینا داره چای مـی‌ریزه و هانا هم چند تا شیرینی تـوی ظرف چیـده. – چه خبرتـونه؟ سینا کلافه به نظر مـی‌رسه و اون موهای به‌هم ریختـه‌ش به شـدت بامزه‌ش کرده. – نمـی‌ره خـونه‌شون چرا؟ خـونم رو تـو شیشـه کرده …

دانلود رمان رمان مامان من خوبم اثر رویا قاسمی | بدون سانسور pdf همین الان کلیک کن