دانلود رمان رمان چترهای وارونه اثر لیلا غلطانی

دانلود رمان رمان چترهای وارونه اثر لیلا غلطانی

دانلود رمان رمان چترهای وارونه اثر لیلا غلطانی pdf

نام رمان : رمان چترهای وارونه

نام نویسنده : لیلا غلطانی

ژانر رمان : عاشقانه

تعداد صفحات رمان : 1305

ملیت نویسنده رمان : ایرانی

رمان چترهای وارونه

دانلود رمان چترهای وارونه از لیلا غلطانی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندرویـد و آیفون نسخه کـامل با ویرایش جدیـد و لینک مستقـیم

در نوجوانی دنیا پر از رنگ و نور و عشق است، رویا دختر نوجوان دبیرستانی که در یک خانواده مذهبی افراطی با محیطی مرد سالارانه بزرگ شـده که درگیر عشقـی پوشالی و ظاهری با سهراب مـی شود که در بازی دادن دخترها سابقه درخشانی دارد و ادعای عاشقـی و نویـد زندگی بهتر را به رویا مـی دهد، اما چیزی مطابق انتظار آنها پیش نمـی رود و رویا به اجبار …

خلاصه رمان چترهای وارونه

سه ماه تعطیلی به سرعت برق و باد گذشتـه و مهر شروع شـده بود دوباره فصل خـوش پاییز رسیـده بود و کلاس های شیفت بعدازظهر مدرسه ی راهنمایی منطقه ی متـوسط و شایـد فقـیر نشین حومه ی تـهران … اولین روز مهر شور و شوق خاصی در مدرسه حاکم بود بچه ها بعد از تقریبا سه ماه تعطیلی باز همدیگر را دیـده بودند، البتـه سه ماه هم که نبود امتحانات ثلث سوم تقریبا تا نیمه ی تیر کشیـده شـده بود و تعطیلات تابستانی بچه ها را کمتر کرده بود

روزهای خـوش تعطیل تقریبا دو ماه و نیم شـده بود و تا سر بجنبانیم با سرعت هر چه تمامتر پیش رفتـه به اخر رسیـده و مهر شروع شـده بود … بیشتر بچه های مدرسه همان بچه های سال قبل و کلاس اول راهنمایی خـودمان بودند و آشنا … عده ای خـوشحال و بعضی ها بی حوصله بودند … حرف زیادی بهم داشتند و بالطبع ساکت کردنشان خیلی سخت بود، مبصر کلاس ما هنوز انتخاب نشـده بود برای همـین کلاس کـاملا شلوغ بود و از هر طرف کلاس صداها بلند بود، زمزمه، پچ پچ، بلند حرف زدن، تعریف خاطرات …

خانم شمشیری ناظم مان با خط کش چوبی قطوری در دست وارد کلاس شـد … زن سختگیری بود و همه ی بچه ها از او حساب مـی بردند همه از ترس ساکت شـدند و کلاس در سکوتی محض فرو رفت … خانم شمشیری با اخم همـیشگی اش چشم در کلاس گرداند و به من که بخاطر هیکل درشتم مجبور شـده بودم آخر کلاس و پشت سر بقـیه ی بچه ها بنشینم، رسیـد …

دانلود رمان رمان چترهای وارونه اثر لیلا غلطانی | بدون سانسور pdf همین الان کلیک کن

دانلود رمان رمان موسرخه و ارباب اتابک اثر رویا رستمی

دانلود رمان رمان موسرخه و ارباب اتابک اثر رویا رستمی

دانلود رمان رمان موسرخه و ارباب اتابک اثر رویا رستمی pdf

نام رمان : رمان موسرخه و ارباب اتابک

نام نویسنده : رویا رستمی

ژانر رمان : عاشقانه , اربابی

تعداد صفحات رمان : 351

ملیت نویسنده رمان : ایرانی

رمان موسرخه و ارباب اتابک

دانلود رمان موسرخه و ارباب اتابک از رویا رستمـی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندرویـد و آیفون نسخه کـامل با ویرایش جدیـد و لینک مستقـیم

با ما باشیـد با مو سرخه و ارباب اتابک داستان دختری با موهای سرخ به نام روناک، که در روستا به او لقب جادوگر داده اند، و به زور او را زن ارباب اتابک مـی کنند، در شب عروسی اش زن اول اتابک فوت مـی کند و عمارت اتابک آتش مـی گیرد و همه به این باور مـی رسند که روناک یک جادوگر است، اما چون اتابک از زن اولش تـوران که به شـدت عاشقش بوده فرزندی نداشتـه، با ورود روناکی که نمـی خـواهد در …

خلاصه رمان موسرخه و ارباب اتابک

کنیزک مخصوص زن اولش با گریه گفت: خانم مردن، بالاخره دق کردن و مردن … انگـار روح از تن اتابک جدا شـد … به سمت اتاق زن اولش دویـد … کنیزک چشمان درشت وحشتناکی داشت صدایش مـی زدند آهو جان … تیز به روناک نگـاه کرد … دختره ی شوم، از اول گفتم مو قرمزا شومن، مرگ آوردی تـو این خـونه … به سرعت عمارت از شب عروسی، تبدیل به شب عزا شـد.

آهو جان به عمد او را به داخل هول داد … دستانش آنقدر قدرت داشت که محکم از پشت روی زمـین افتاد … فورا در را پشت سرش بست … زود خـودش را جمع و جور کرد و بلند شـد … با مشت به در کوبیـد … ولی آنقدر سروصدا بود که صدا به صدا نمـی رسیـد … سروصدای سگ ها هم بلند شـده بود … کنار در ماند … از جایش جم نخـورد … دلش با اتابک و همسر اولش بود … یعنی واقعا قدمش نحس بود … دقـیقا بایـد شب عروسیش این زن مـی مرد؟ البتـه بد هم نشـد … دیگر هوو نداشت!

ولی مـگر قرار نبود آب ها که از آسیاب افتاد فرار کند؟ مـی خـواست خـودش را به شـهر برساند … جایی پیـدا کند … همراه با کـاری … مثلا خیاطی را بلد بود … مـی تـوانست خیاطی کند و با پولش درس بخـواند … چندسال که بگذرد بالاخره ارباب اتابک بی خیالش مـی شود … زن سومش را مـیگرفت … او که شوهر نمـی خـواست … فقط مـی خـواست خانم دکتر شود … عین دخترخاله اش … او هم روستایی بود … ولی شوهرخاله اش یک نجار ساده ی شـهری … یک بار که به روستا آمده بود …

دانلود رمان رمان موسرخه و ارباب اتابک اثر رویا رستمی | pdf لینک مستقیم بدون سانسور

دانلود رمان رمان خزان خنده های خزر اثر محرابه سادات قدیری

دانلود رمان رمان خزان خنده های خزر اثر محرابه سادات قدیری

دانلود رمان رمان خزان خنده های خزر اثر محرابه سادات قدیری pdf

نام رمان : رمان خزان خنده های خزر

نام نویسنده : محرابه سادات قدیری

ژانر رمان : عاشقانه

تعداد صفحات رمان : 1188

ملیت نویسنده رمان : ایرانی

رمان خزان خنده های خزر

دانلود رمان خزان خنده های خزر محرابه سادات قدیری (رهایش) به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندرویـد و آیفون با ویرایش جدیـد و لینک مستقـیم

دنبال کنندگـان عزیز، هم اکنون: این رمان سرگذشت عشق دخترعمو و پسرعموست، باور و خزر، باور مردی آرام و صبور، مهربان و حامـی، خزر دختری سرزنده و شیطون، روزی که قرار بود این دو نفر بهم برسن یه طوفان باعث جداییشون مـیشـه، طوفان تـهمت ناروا که باعث جدایی ده ساله این دو دلداده مـیشـه، الان بعداز ده سال خزر برگشتـه تا این فاصله رو برداره …

خلاصه رمان خزان خنده های خزر

حین بستن دکمه هایش نگـاهی به تصویر خـود در آینه ی قدی خانه ی پدری انداخت … آینه ی پتینه کـاری را مادر سالها پیش در یکی از سفرهایشان به اصفهان خریـده و پدر را وادار کرده بود برای حملش تا شمال، باربندی تـهیه و به سقف ماشین نصب کند … پدر معتقد بود وجود باربند از شتاب ماشین کم مـی کند و به موتـور فشار مضاعفی وارد مـی شود … مادر اما رضا نداشت باربری آینه را تا شمال بفرستد … هنوز هم بعد از سالها، حس غم عقب افتادنشان از همسفران دیگر، با هر بار دیـدن قاب فیروزه ای آینه به جانش مـی ریخت

داری مـیری؟ نگـاه از آینه گرفت و به سمت در تنه چرخاند … بار مـیآد امروز. بایـد زودتر از اینا راه مـی افتادم … سخت نگیر … بچه ها هستن دیگـه … دیشب دیـدم دیر خـوابیـدی، دلم نیومد بیـدارت کنم … حین بستن دکمه های سرآستین ها لبخند زد: کـاش یه بار وقت مدرسه رفتن دلتـون نمـی اومد بیـدارم کنین. مادر قدمـی پیش گذاشت … او نه فقط لبخند، که اخمـی مصلحتی هم به صورت داشت … بهتـون رو مـیـدادم که اونوقت مـی خـواستین کل نه ماه سال تحصیلی رو بپیچونین

ابروهای باور بالا پریـدند … واژه ای در دایره ی لغات جوان ها را از زبان مادر شنیـدن هم تعجب داشت، هم خنده … صدای خنده ی بم مرد جوان که در فضای خانه پیچیـد، مادر هم لبخند زد، دست بالا برد و حین درست کردن یقه ی لباس پسرش یادآور شـد: شبو یادت نره … باور سری به علامت مثبت تکـان داد … به سمت تخت تنه خم کرد تا موبایل و کیفش را بردارد، قامت خمـیـده با آنچه مادر به زبان آورد شکست …

دانلود رمان رمان خزان خنده های خزر اثر محرابه سادات قدیری | بدون سانسور pdf به همراه متن و خلاصه

دانلود رمان رمان اعجاز با تو بودن اثر محبوبه فیروزخانی

دانلود رمان رمان اعجاز با تو بودن اثر محبوبه فیروزخانی

دانلود رمان رمان اعجاز با تو بودن اثر محبوبه فیروزخانی pdf

نام رمان : رمان اعجاز با تو بودن

نام نویسنده : محبوبه فیروزخانی

ژانر رمان : عاشقانه

تعداد صفحات رمان : 1124

ملیت نویسنده رمان : ایرانی

رمان اعجاز با تـو بودن

دانلود رمان اعجاز با تـو بودن اثر محبوبه فیروزخانی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندرویـد و آیفون با ویرایش جدیـد و لینک مستقـیم رایگـان

کیارش عادل با عشقـی ممنوعه دست به گریبانه و درست وقتی که مانعی سد راهش نیست و مـی‌خـواد عشقش رو جار بزنه، متـوجه دسیسه‌‌ای مـی‌شـه که مسبب تمامش …

خلاصه رمان اعجاز با تـو بودن

من و آسمان شبیه هم بودیم. هر دو ابری … هر دو غمـگین … او بی پروا مـی غریـد و نعره مـیزد و من بیصدا در خـود مـی شکستم. او همه چیز را در هم

مـی پیچیـد و من ویرانی زندگیم را نظاره گر بودم. گویا هر دو زخمـی بودیم. زخم کدامـیک کـاری تر بود، او که مـی باریـد یا من که دیگر حتی اشکی برای فرو ریختن نداشتم. … خشک شـده بود، همه چیز، حتی احساس لگدکوب شـده ام نیز رمقـی به جانش نمانده بود تا پایـداری کند.

سوز سردی تا مغز استخـوانم نفوذ کرده و آهی سردتر به جانم رخنه مـیکرد. گویا همه کمر به قتلم بستـه بودند، اما دیگر پوست کلفت تر از این حرفها شـده

بودم. آنقدر از زمـین و زمان بر سرم باریـده بود که این حجله عروسی پیشش هیچ بود. این ماشین گل زده و این هلهله های شاد نیز نمـی تـوانست خرابه ام را ویران تر کند. تنها چیزی که وجودم را به آتش مـی کشیـد خاطرات نه چندان دوری بود که به آنها دل خـوش کرده بودم و امـیـدی که رو به نابودی بود.

کهنه تیر چراغ برق پناهگـاهی بود تا هم از باران در امان باشم و هم از دیـد دیگران. دور ایستاده بودم نه آنقدر که لبخند را بر چهرۀ عروس و داماد نبینم. دور ایستاده بودم نه آنقدر که آرزوی خـوشبختی اطرافیان را نشنوم. دور ایستاده بودم نه آنقدر که برق شادی را در نگـاهشان نبینم. و چه دردناک بود این شادی.

دانلود رمان رمان اعجاز با تو بودن اثر محبوبه فیروزخانی | بدون سانسور pdf همین الان کلیک کن

دانلود رمان رمان فرود میستی اثر جاس استرلینگ

دانلود رمان رمان فرود میستی  اثر جاس استرلینگ

دانلود رمان رمان فرود میستی اثر جاس استرلینگ pdf

نام رمان : رمان فرود میستی

نام نویسنده : جاس استرلینگ

ژانر رمان : عاشقانه , تخیلی ، درام

تعداد صفحات رمان : 17

ملیت نویسنده رمان : سایت رمان بوک

رمان فرود مـیستی

دانلود رمان فرود مـیستی اثر جاس استرلینگ جلد چهارم از مجموعه شش جلدی بندیکت ها با فرمت pdf ویرایش جدیـد و لینک مستقـیم

این داستان عالی روایت مـیستی دختریه که همـیشـه بخاطر راستگویی غیر ارادیش به دردسر افتاده، موهبت حقـیقت داره که هیچ وقت نمـیتـونه دروغ بگـه و اگـه کنترلشو از دست بده به بقـیه هم سرایت مـیکنه، تـو یه سفر با یوریل یکی از ۷ پسر جذاب بندیکت‌ها برای پیـدا کردن روح‌ رباش به آفریقای جنوبی، با یه پسر به نام الکس از همه جهت برعکس خـودش مواجهه مـیشـه، دارای موهبت افسونگری، باشکوه و بی‌نهایت جذاب، پـس تصمـیم مـیگیره ازش دور بمونه ولی …

خلاصه رمان فرود مـیستی

سامر از من پرسیـد: اگـه با مقـیاس مصیبت مـیستی در نظر بگیریم، از یک تا ده چند مـیگیره؟ با بیچارگی به بهترین دوستانم نگـاه کردم که دو تایی پشت صفحه ی ارتباط ویـدئویی لپتاپ جمع شـده بودند … سامر با دلسوزی برخـورد کرده بود و اَنجل ظاهرا تفریح مـیکرد اعتراف کردم: … یازده نه بابا؟ … سامر یک رشتـه موی تیرهاش را چرخاند و همانطور که سابقه ی مرا مرور مـیکرد با حواس پرتی دستی روی گونه اش کشیـد.

مـیستی، نمـیتـونه به بدی اون دفعه باشـه که به جنی واتسون گفتی یه گـاو دروغگوئه و جاذبه ی شخصیتیش در حد تاپاله ست انجل محکم گفت: مـیستی حق داشت اینو بگـه … سامر، جنی تـو رو از تام جدا کرد، پس تـو یکی بایـد موافق حرفش باشی با وجودیکه ظاهر انجل شبیه بچه های داستان های پریان به نظر مـیرسیـد، صدایش به طرز غافلگیر کننده ای دورگـه بود.

این موضوع وقتی سه سال پیش برای اولین بار همدیگر را در اولین اردوی تابستانی سیونتی دیـده بودیم مرا شوکه کرده بود ولی خـوشبختانه مرا به خاطر اینکه آن را جلوی همه اعلام کرده بودم بخشیـد و تبدیل به دوستی وفادار شـد … سامر به نقشـه اش برای جدی نگرفتن آخرین بد بیاری من وفادار ماند … از آنجایی که طبیعت شیرینی داشت، مـیخـواست همه حس بهتری داشتـه باشند که باعث مـیشـد از کـاری که جنی با او کرده بود بیشتر عصبانی بشوم

باشـه، قبول دارم جنی واتسون یه آدم به دردنخـور دزد دوست پسره ولی بیشتر ماها همچین چیزی رو در روز سخنرانی جلوی جمعیت نمـیگیم، به خصوص وقتی پدرش که عضو مهم هیأت مدیره مدرسه ست هم تـو اون جمعیت باشـه … اون ماجرا حتما بدتر بوده؛ مـیستی مجبور شـد …

لینک دانلود جهت خریـد فعال شـد!

دانلود رمان رمان فرود میستی اثر جاس استرلینگ | بدون سانسور pdf دانلود بصورت رایگان

دانلود رمان رمان اسمارتیز اثر نازنین محمد حسینی

دانلود رمان رمان اسمارتیز اثر نازنین محمد حسینی

دانلود رمان رمان اسمارتیز اثر نازنین محمد حسینی pdf

نام رمان : رمان اسمارتیز

نام نویسنده : نازنین محمد حسینی

ژانر رمان : عاشقانه ، طنز ، کلکلی

تعداد صفحات رمان : 287

ملیت نویسنده رمان : ایرانی

رمان اسمارتیز

لینک دانلود رمان اسمارتیز از نازنین محمد‌ حسینی به صورت فایل PDF (پی دی اف) قابل اجرا در موبایل (اندرویـد و آیفون) و لپ تاب (pc) با لینک مستقـیم بدون کـات رایگـان

آریا فروهر برای بچه هاش پرستار مـیگیره، اونم کی دنیز خانم مرادی که تـو شیطنت و خراب کـاری رو دستش بلند نشـده، حالا چی مـیشـه این آقا آریا به جای مواظبت از ۳ تا بچه ها بایـد از ۴ تا مراقبت کنه، اونم بلاهایی که دنیز بچه ها سر باباشون مـیارن که نگفتن، این وسطا آقا آریا نمـیـدونه کی دلشون برای ملکه عذابش رفتـه …

خلاصه رمان اسمارتیز

بدبختی یعنی چی؟ از نظر من بدبختی یعنی بیست و دو سالت باشـه و کلی بدهکـار باشی اونم بدهی های خـودت نه، بدهی های باعرضه ترین بابای دنیا! اونم یه قرون دوهزار که نه! بابا جان من به کم راضی نیست. بله بابام پول نزول کرده و معلوم نیست پولا رو چیکـار کرده. من که نمـیفهمم چی از زندگیش مـیخـواد فقط همـیشـه ما پاسوز خریت های پدر محترم مـیشیم!

اگر شما یه قرون از اون پول ها دیـدین ما هم دیـدیم… من تـوی یه خانواده ی معمولی چشم به جهان گشودم. خاک بر سرم کنن آخه چرا بایـد زیر سفتـه های بابام رو امضا کردم. بگو دختر عقلت کمه مـگـه؟ البتـه عقلم کم هست! خـودِ بابام یه وقتا مـی گفت تـو مغزت هم عین روی سرت هویجه و عقل نیست. تـوی آگـهی های مختلف کـاریابی مـی گشتم که چشمم خـورد به یه آگـهی که دنبال پرستار بچه بودن.

به نظرم خیلی کـار جذابی بود بچه ها موجودات احمق و کوچولویی هستن که مـیشـه باهاشون خـوش بگذرونم. گوشی رو برداشتم و به شماره ای که در آگـهی ثبت شـده بود زنگ زدم. -بفرماییـد… با نیش باز همونطور که وسط خـونه چهار زانو نشستـه بودم و فرم رو با انگشتان مـی کشیـدم پایین و باهاش ​​بازی مـی کردم گفتم: -سلام. بابت آگـهیتـون تماس گرفتم. من یه دختر بیست و دوساله هستم…

دانلود رمان رمان اسمارتیز اثر نازنین محمد حسینی | بدون سانسور pdf متن و کیفیت عالی

دانلود رمان رمان پاقدم اثر یگانه اولادی

دانلود رمان رمان پاقدم اثر یگانه اولادی

دانلود رمان رمان پاقدم اثر یگانه اولادی pdf

نام رمان : رمان پاقدم

نام نویسنده : یگانه اولادی

ژانر رمان : عاشقانه ، اجتماعی

تعداد صفحات رمان : 220

ملیت نویسنده رمان : ایرانی

رمان پاقدم

دانلود رمان پاقدم از یگـانه اولادی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندرویـد و آیفون با ویرایش جدیـد و لینک مستقـیم رایگـان

بار دیگر برایتان رمان عاشقانه دیگری آورده ایم که داستان زن جوانی به اسم آلاست که در بیست و سه سالگی با تـو دلی که با پاقدمش همه ی زندگیشو بهم ریختـه، سردرگم مونده و سعیـد که در همه جا و هر زمان بایـد حواسش به آلا باشـه تا به خـودش و بچه ی تـوی شکمش آسیبی نرسونه …

خلاصه رمان پاقدم

بی حس و حال سعی در نشستن مـیکند و با احتیاط ماتحتش را روی صندلی طوری تنظیم مـیکند که کمترین فشار بهش وارد شود … شاسی خـودکـارش را مـیفشارد تا دوباره نوشتن نکتـه ها را از سر گیرد … حواستـون به تغذیتـون خیلی باشـه این ماه های آخر بچه زیاد وزن مـیگیره مواظب قند خـونتـون باشین بالا رفتن گلوکز مساوی با بالا رفتن وزن جنین و پایین اومدن شانس زایمان طبیعی … اب مـیوه ی طبیعی بخـورین … شیر کم چرب فراموش نشـه … تا مـیتـونین تـو این هوای گرم از مایعات استفاده کنیـد…

تمام مباحث امروز رو مو به مو به همسران گلتـون دیکتـه کنیـد … روز زایمان بخاطر فشار درد شما به هیچ عنوان هوش و حواس درست و حسابی ندارین و تمام این تمرین ها رو حتی همـین دم و بازدم ساده رو فراموش مـیکنین اونان که اونجا بایـد بهتـون متذکر بشن … پس آموزش به اون ها رو حتما جدی بگیرین … جلسه ی بعد فیلم آموزش زایمان طبیعی رو براتـون مـیزارم … امـیـدوارم روز خـوبی داشتـه باشین… خستـه نباشیـد.

همه با شکم های ور قلمبیـده بلند مـیشوند و همانطور که مشغول تبادل اطالعات از زندگی خصوصی هم هستند از کـالس خارج مـیشوند … شالش را روی حجم شکمش پهن مـیکند تا کمـی ازین همه تـوی دیـد بودنش جلوگیری کند … کیفش را تـوی دستش مـیگیرد و به سمت آسانسور راه مـیفتد … هوس مـیکند کمـی خـودش را در اینه ی آسانسور برانداز کند ولی با باز شـدن درش و آن همه ادمـی که درش هستند حتی بعیـد مـیـداند که بتـواند خـودش را تـوی آن جا کند چه برسد به اسکن کردن…

از سر در کلینیک که خارج مـیشود عینک آفتابیش را از روی موهایش بر مـیـدارد و به چشم مـیزند … هنوز کـامل به لب خیابان نرسیـده که ماشین اطلسیش با سرعت جلوی پایش ترمز مـیکند … دستش را با ترس روی قلبش مـیگذارد و یک قدم عقب مـیرود …

دانلود رمان رمان پاقدم اثر یگانه اولادی { pdf با بهترین کیفیت بدون سانسور}

دانلود رمان رمان راز یک سوگند اثر شکیبا پشتیبان

دانلود رمان رمان راز یک سوگند اثر شکیبا پشتیبان

دانلود رمان رمان راز یک سوگند اثر شکیبا پشتیبان pdf

نام رمان : رمان راز یک سوگند

نام نویسنده : شکیبا پشتیبان

ژانر رمان : تراژدی , عاشقانه , پلیسی

تعداد صفحات رمان : 144

ملیت نویسنده رمان : ایرانی

رمان راز یک سوگند

دانلود رمان راز یک سوگند اثر شکیبا پشتیبان به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندرویـد و آیفون با ویرایش جدیـد و لینک مستقـیم رایگـان

سرگذشت دختری به اسم آدنیس رو نقل مـیکنه که منش به شـدت مثبت داستان مون و در گذشتـه به باند بزرگ و یه نیروی پلیس افشا کرده ، در حقـیقت دستگیرشون کرده ، آدنیس داستان ما پلیس ، ولی حالا جان مرده ای داره ، دیگـه مثله قبل خشنود و سرزنده نیست ، ضعیف شـده و ازجنس شیشـه است که با کوچکترین آسیب مـیشکنه و نوسازی نمـی شـه ، چرا ؟ چون یه سری از باند قاچاقچیان تمام خانواده اش و کشتن و آدنیس بی گناه مظلوم خـودش رو مقصر مرگ پدر و مادرش مـیـدونه …

خلاصه رمان راز یک سوگند

در سایه های اشک تـو تصویر مـی شوم … با واژه های شعر تـو تعبیر مـی شوم … با آخرین نگـاه دو چشم جوان تـو من قطره قطره مـی چکم و پیر مـیشوم … خبری نیست … خیاطی مـیکنم آسمان را به زمـین مـی دوزم و چشم هایم را به در! … خدا مـی داند دلم را چند بار کوک زدم که این چنین دل تنگم ، راز یک سوگند!

راوی : آدنیس من از تبار غمم ، غمـی که پایانی ندارد و به تمام وجودم ریشـه کرده و نابودی را به رستاخیز بستـه است … من سرشار از دردم ، دردی که هیچ وقت از بین نخـواهد رفت! … همـیشـه دوستم سارمـینا به من مـی گویـد : هی دختر آخه چی تـو رو از سنگ کرده ؟ به خدا که هنوز دلیل سنگ شـدنم را نمـی دانم! … ولی مـی دانم مادر گرانبهایم را از دست داده ام … پدر مهربانم را از دست داده ام … برادر بزرگم آدونیس را از دست داده ام و خـواهری که تازه داشت وارد دانشگـاه مـیشـد!

آندیا را از دست داده ام … من خـود کردم و در این دل دردم گله هاست آه که عاشق شـدن عادت کم حوصله هاست و من ،

آری من هرگز عاشق نخـواهم شـد! … امن … آری من دختری به نام آدنیس امـینی فر بیست و چهار ساله از تـهران که لیسانس پلیسی دارم،مـیگویم که عاشق نمـیشوم! … من یک بار عاشق بودم … آن همه عاشق خانواده ام،کسانی که با تمام وجود مـی پرستیـدم شان!

آنها را از دست دادم و تنها شـدم و بار دیگر نمـی خـواهم با عاشق شـدنم جان کس دیگری گرفتـه شود … من دیگر عاشق نخـواهم شـد تا کسی از دست نرود تا کسی نمـیرد! … آه که اصلا دلم نمـی خـواهد صحنه تصادف شان را یادم بیایـد … نمـی خـواهم خاطرات مرگشان روح مرا درد دهند و سوهان عذاب کشیـدنم باشند …

دانلود رمان رمان راز یک سوگند اثر شکیبا پشتیبان | بدون سانسور pdf به همراه متن و خلاصه

دانلود رمان رمان در مسیر باد بمان اثر بهار سلطانی

دانلود رمان رمان در مسیر باد بمان اثر بهار سلطانی

دانلود رمان رمان در مسیر باد بمان اثر بهار سلطانی pdf

نام رمان : رمان در مسیر باد بمان

نام نویسنده : بهار سلطانی

ژانر رمان : عاشقانه

تعداد صفحات رمان : 648

ملیت نویسنده رمان : ایرانی

رمان در مسیر باد بمان

دانلود رمان در مسیر باد بمان اثر بهار سلطانی با فرمت های pdf ، اندرویـد، آیفون و جاوا با ویرایش جدیـد و لینک مستقـیم رایگـان

هم اکنون در بیست رمان بخـوانیـد: سهیل مردی جذاب، مقتدر و مغرور صاحب هتل ستاره، با دیـدن زویا دختری زیبا و کم سن و سالی که تازه از فرانسه برگشتـه و در هتل اقامت دارد، خـود را به او نزدیک مـی کند و در شبی گیج و مدهوش زندگی زویا را چنان دچار تغییر و تحول مـی کند که زویا مجبور مـی شود…

خلاصه رمان در مسیر باد بمان

بیرون هتل، تاکسی آقانبی منتظرم بود. صبح بهش زنگ زدم و گفتم بیاد دنبالم. حامد جاهای دیـدنی تـهران و دیشب بهم گفت و ازم خـواست برم ببینم. درصندلی عقب ماشین که جای گرفتم بازم به گذشتـه ها پرکشیـدم، فکرم رفت… آهنگی زیبا هم درفضاپخش بود و منو به عالم دیگـه ایی برد… یکی هست تـو قلبم که هرشب واسه اون مـینویسم و اون خـوابه…. نمـیخـوام بدونه واسه اونه که قلب من اینقده بی تابه…. -خانم کجابرم؟ غرق آهنگ بودم، سرم و بلند کردم و گفتم: من جایی رو بلد نیستم… مـیخـوام برم جاهای دیـدنی شـهر.

خنده ایی کرد و گفت : -تـهران شلوغ ، به غیراز دود ودم چی داره ؟؟ – درستـه ، ولی مـیخـوام زادگـاه پدرم و بیشتر ببینم… -باشـه، چشم…. اونروز وقتی با تاکسی شـهرو دور مـیزدم، یاد پدر و مادرم و عشق سال های پیششون افتادم، مخالفتا و کشمکش هایی که به خاطر سر نگرفتن عروسیشون اتفاق افتاده بود… شام رو در رستـوران غذا خـوردیم… عاشق غذاهای ایرانی بودم. آقا نبی خیلی سربه زیر بود و نمـی خـواست وارد رستـوران بشـه، اما به خاطر زحمتای زیادی که برام کشیـده بود ازش درخـواست کردم با من شام بخـوره.

دوسه باری تلفنش زنگ خـورد و جواب داد. احساس کردم معذبه! -آقا نبی مزاحم نشم ؟! خنده تصنعی کرد و گفت: نه… خانممه… شما رو به خـونه دعوت مـیکنه. همـیشـه از مهمان نوازی ایرانیا شنیـده بودم، ذوق زده لبخندزدم و گفتم: مرسی، شمالطف دارین. خـواهش مـیکنم، یه کلبه حقـیرانه ای هست…. -ممنونم، شمالطف دارین، اما من مـیرم هتل، از فردا هم بایـد دنبال خـونه عمه و پدربزرگم بگردم، بازم زحمتام مـی افتـه گردن خـودتـون…. آخرشب به هتل برگشتم. لابی خلوت بود وآهنگ ملایمـی با صدای کم تنها سروصدای اونجا بود.

سمت پیشخـوان هتل رفتم کلیـد اتاقمو بگیرم، آقای مدیرهم بود. جلوتر از من خندیـد و سلام کرد. کلیـد رو گرفتم و گوشـه ایی ایستادم. احساس مـی کردم آقای مدیر باهام کـار داشت پیشخـوان و دور زد و به سمتم اومد، مقابلم که ایستاد، صدایی صاف کرد و گفت: -خـوش گذشت بهتـون؟ همـین… همـین بود کـارش؟؟ یا مـیخـواد سرحرف و باز کنه؟؟ !!! با بی مـیلی گفتم: -آره، ممنون ایران قشنگـه…. زل زده بود به چشمام و یه لحظه ازم چشم برنمـیـداشت. شـهرهای قشنگشو اگـه برین دیگـه اصلا دوست ندارین ترکش کنین….

دانلود رمان رمان در مسیر باد بمان اثر بهار سلطانی { pdf با بهترین کیفیت بدون سانسور}

دانلود رمان رمان ستی اثر پاییز

دانلود رمان رمان ستی اثر پاییز

دانلود رمان رمان ستی اثر پاییز pdf

نام رمان : رمان ستی

نام نویسنده : پاییز

ژانر رمان : عاشقانه , جنایی , هیجانی

تعداد صفحات رمان : 1378

ملیت نویسنده رمان : ایرانی

رمان ستی

دانلود رمان ستی اثر پاییز به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندرویـد و آیفون با ویرایش جدیـد و لینک مستقـیم رایگـان

هاتف، مجرمـی سابقه‌دار، مردی خشن و بی‌رحم که در مسیر فرار از کسایی که قصد کشتنش را دارند مجبور به اقامت اجباری در خانه زنی جوان مـی‌شود، مردی درشت‌ قامت و زورگو در مقابل زنی مظلوم و آرام که صدایش به جز برای گفتن «چشم‌» شنیـده نمـی‌شود …

خلاصه رمان ستی

به تاج تخت تکیه داده و محتـویات تلخ لیوان را مزه مزه مـی کردم. خاطرات از پس ذهنم هجوم مـی آوردند. جیغ و داد، آوای التماسش و تفی که به صور تم انداخت… بعد از آن فقط چیزی شبیه یک آخ! کوتاه و منقطع. ترکیب الکل و هوس معجون خطرناکیست که عقل را از سر به در مـی کند. آنقدر که نبینی که بیهوشی از فرق شکـافتـه است و درد، نه از ترس و وحشت.

دنیا بر سرم آوار شـد وقتی روز بعد، فهمـیـدم که سرش شکـافتـه، از حال رفتـه و من مشغول بودم. چه چیزی این ژنتیک کثیف مرا تـوجیه مـی کرد؟ تمام دنیا هم جمع شوند، آن آبی که ریختـه شـد، به کـاسه باز نمـی گردد. کـابوسی که شب های طولانی، دست از سرم بر نداشت. شب هایی شبیه امشب! چه چیزی عایـدم مـیشـد با مرور این خاطرات چرک گرفتـه..

چشم بر هم گذاشتم و آخرین تلاش برای راندن تصاویر مغشوش از سرم! وحشتی که از خـوابیـدن داشتم، باز هم سراغم آمده بود. کـابوس های جهنمـی! صحنه حرکت انگشتانم بر روی صورتش ، صورتی محو، موهایی لخت و سیاه که رخساره اش را مـی پوشاندند. دستی که پیش مـی بردم تا موها را از صورتش کنار بزنم! ولی به جای الی، مادرم بود! صدایی از موبایلم، گردباد خیال را دود کرد…

دانلود رمان رمان ستی اثر پاییز | بدون سانسور pdf به همراه متن و خلاصه