نتایج آرشیو " رمان "

دانلود رمان رمان دردانه اثر مریم سلطانی

دانلود رمان رمان دردانه اثر مریم سلطانی

دانلود رمان رمان دردانه اثر مریم سلطانی pdf

نام رمان : رمان دردانه

نام نویسنده : مریم سلطانی

ژانر رمان : عاشقانه

تعداد صفحات رمان : 1664

ملیت نویسنده رمان : ایرانی

رمان دردانه

دانلود رمان دردانه از مریم سلطانی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندرویـد و آیفون نسخه کـامل با ویرایش جدیـد و لینک مستقـیم

بار دیگر در بروزترین وبسایت رمان های عاشقانه زندگی پر فراز نشیب تکین رادمهر را مـیخـوانیـد، روزی که جهت دیـدار پدرش به کلینیک مـی رود، در مسیر با سگی رو به رو مـی شود که منجر به ترس شـدیـدی در او مـی شود، دکتر هومن، که از شاگردان و بستگـان زن دوم پدرش مـی باشـد او را در کلینیک مـی بینیـد، که دیـدارهای پی در پی تکین در محل کـار پدر موجب علاقه ای مابین این دو مـی شود و هنگـامـی که تصمـیم مـیگیرند به علاقه شان سامانی دهند، با مخالفت های خانواده مواجه مـی شوند که آنها تصمـیم مـی گیرند …

خلاصه رمان دردانه

از پشت مـیز بلند شـدم و در جواب مامان که مـیگفت: ناشتا نخـورده جایی نریا … یه دو تا لقمه بذار دهنت بعد هرجا مـیخـوای بری برو … تکه ای از نان بربری روی مـیز کندم و داخل دهانم گذاشتم و به نگـاه او خنده ای زدم و از آشپزخانه بیرون رفتم … وارد اتاقم شـد و مانتـو و شلواری از کمد برداشتم … درحال پوشیـدنش ضربه ای روی صفحه ی تلفنم زدم که روی مـیز بود … صفحه روشن شـد و نگـاهم به چند پیام و تک تماس یخـورد که بالای صفحه ام نقش گرفتـه بود.

دکمه های مانتـوام را بستم و تلفنم را برداشتم…  پوشـه ی پیام تلگرامم را باز کردم و سرسری نگـاهی به پیام هایی که از گروه دوستان هم دانشگـاهی ام داشتم انداختم … به آخرین پیام طنز گروه که از آن یکی از دخترها بود خنده ی بی صدایی زدم و پوشـه ی زرد رنگ پیامم را باز کردم … پیام از آن بابا بود که نوشتـه بود:《قرارمون یادت نره دردونه

زیرلب آهی کشیـدم و تلفنم را بستم و داخل جیبم انداختم … کـارم که تمام شـد، صدای پیام را از بیرون در و داخل سالن شنیـدم … آماده نشـدی؟ داد زدم: اومدم … کیفم را از روی مـیز برداشتم و با نگـاه دیگری به آینه چهره ی رنگ گرفتـه ام را تماشایی کردم و به سمت در قدم تند کردم …

دانلود رمان رمان دردانه اثر مریم سلطانی | بدون سانسور pdf دانلود بصورت رایگان

دانلود رمان رمان درجه دو اثر رویا قاسمی و گیسو خزان

دانلود رمان رمان درجه دو اثر رویا قاسمی و گیسو خزان

دانلود رمان رمان درجه دو اثر رویا قاسمی و گیسو خزان pdf

نام رمان : رمان درجه دو

نام نویسنده : رویا قاسمی و گیسو خزان

ژانر رمان : عاشقانه

تعداد صفحات رمان : 1059

ملیت نویسنده رمان : ایرانی

دانلود رمان درجه دو اثر رویا قاسمـی و گیسو خزان به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندرویـد و آیفون با ویرایش جدیـد و لینک مستقـیم رایگـان

سیما جوان، بازیگر سینما که علی رغم تلاش‌های زیادش برای پیشرفت همچنان یه بازیگر درجه ۲ باقـی مانده، ولی ناامـیـد نمـی‌شود و به تلاشش ادامه مـی‌دهد تا این که با پیشنهاد عجیبی مواجه مـی‌شود که مـی‌تـواند آینده‌اش را تغییر دهد، در مقابل پسرداییش فرحان، که در حرفه خـودش موفق است و نور چشمـی فامـیل، عاملی شـده برای تشـدیـد حس حسادت و رقابت، تا اینکه سیما برای جلو زدن از فرحان و پیشرفت در کـارش تصمـیم مـیگیرد …

خلاصه رمان درجه دو

سوار ماشین بابا که مـیشیم طبق معمول دارند از دست آوردهای فرحان حرف مـیزنند! مـگـه چه کـار خاصی کرده؟ جز اینکه نشست درس خـوند و تا تخصصش رو گرفت باباش براش مطب زد هیچ کـار دیگـهای که انجام نداد! مثل من شب و نصف شب نزد از خـونه بیرون تا خـودش رو بال بکشـه! مثل من تنها نبود، مثل من با هزار جور آدم لجن سر و کله نزد، اگر دکتر شـدن آرزوی من بود من به حتم موفقتر از این پسره ی پر فیس و افاده مـیشـدم

ای کـاش بازیگری هم مثل خیلی از شغل ها بر پایه ی تحصیلات و استعداد بود! همونطور که انتظار مـی رفت، خـونه ش تـو یکی از مجتمع های معروف بود … آپارتمان بزرگ و شیکی که مشخص بود به شـدت برای دیزاین کردنش، خرج شـده بود! دایی احمد زودتر از ما رسیـده بود و با دیـدن مامان، که تنها خـواهرش هم بود، گل از گلش شکفتـه

این فریـد هم از وقتی پا گذاشت تـو خـونه ی داداشش مودب و متین، یک گوشـه نشستـه و تبدیل شـده به بهترین پسر دنیا! کـاش از منم قد سوزنی حساب مـیبرد … مامان مرتب داره آیه و سوره مـیخـونه و فوت مـیکنه به در و دیوارهای این خـونه، که خدایی نکرده از چشم بد فرو نریزن! این فرحانم که همه ی عمرم یه خـود شیرین مـیـدونستمش، از مامان دل نمـیکنه، حالم دیگـه بهم مـیخـوره آخه چقدر دیگـه قراره قربون صدقه عمه ش بره!

فدات شم عمه خانوم! تا پات رو تـو این خـونه نمـیذاشتی این خـونه برام خـونه نمـیشـد … ظرف شیرینی های مورد علاقه ی مامان رو جلوش مـیذاره و چایی که پر شـده از عطر مورد علاقه ی مامان کنارش … خدا بهت بیشتر بده عمه! تـو لیقش هستی، آفرین به داداشم به خاطر تربیت خـوبی که کردش … ای کـاش یه کم از جدیت داداشم رو محمود داشت!

بابا سر تکون مـیـده … شروع نکن راحله جان! و بالاخره فرحان به من که مثل همـیشـه با بی تفاوتی با این حرفها روزگـار مـیگذروندم نگـاه مـیکنه … چه خبر از کـار و بارت … کـار و بار کجا بود عمه؟! برای چندرغاز خـودش رو به در و دیوار مـیکوبه کـاری هم از پیش نمـیبره! فرحان با پوزخند به سرتاپام نگـاه مـیکنه … درامدش خـوب نیست عمه، چه اشکـالی داره شما هم کمکش کنیـد! زل مـیزنم تـو چشمهایی که همـیشـه نسبت به من گـارد داشتن!

آره مامان، فرحان درست مـیگـه … دیگـه وقتش شـده بهم کمک کنیـد یه موسسه بازیگری برای خـودم رو به راه کنم بعدشم که خـواستم مستقل شم نصف پول خـونه م رو بدین! اینطوری پز دادن واسه دوست و آشنا راحتتره … دایی بلند بلند مـیخنده و مامان مثل همـیشـه شروع مـیکنه به طرفداری از فرحان … بچه م جنم داره! باباشم حمایتش مـیکنه … تـو هم خـودت رو به ما نشون بده …

دانلود رمان رمان درجه دو اثر رویا قاسمی و گیسو خزان | بدون سانسور pdf همین الان کلیک کن

دانلود رمان رمان پروا اثر آمنه احمدی

دانلود رمان رمان پروا اثر آمنه احمدی

دانلود رمان رمان پروا اثر آمنه احمدی pdf

نام رمان : رمان پروا

نام نویسنده : آمنه احمدی

ژانر رمان : عاشقانه

تعداد صفحات رمان : 2865

ملیت نویسنده رمان : ایرانی

رمان پروا

دانلود رمان پروا اثر آمنه احمدی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندرویـد و آیفون نسخه کـامل با ویرایش و لینک مستقـیم رایگـان

پَروا دختر 16 ساله ای که ناخـواستـه به عنوان جاسوس سیاسی بازداشت مـیشـه، با وجود تمام تلاش هاش مبنی بر عدم اطلاع از این جرم و مدارکی که در کوله پشتی اش جاسازی شـده باز هم حرفش را قبول نمـی کنند. تاجایی که به او تـهمت بی بند و باری مـیزنن! حال پَروا منتظر نامزدش سمـیر که پزشک است مـی ماند تا او را از این بند آزاد کند اما آیا سمـیر با وجود این قضایا پروا را قبول مـی کند …

خلاصه رمان پروا

قلبم دیوانه وار خـودشو به قفس هام مـی کوبیـد و مثل موشی که دنبال لانه موش باشـه دنبال راه فرار ی بودم. صداها ی اطرافم مثل متـه روی اعصابم بودند، ضعف عصبی و جسمـی بهم غالب شـده بود. بدنم یخ بستـه بود، مثل روح سرگردانی بودم که نمـی دونستم کجام و چیکـار مـی خـوام بکنم، قلبم تند و نامنظم و بلند …کوپ… کوپ مـی تپیـد. اصلا نمـیـدونم چرا و چطور ی تـو ی هچل افتادم؟

مثل بیـد از ترس به خـودم مـی لرزیـدم، هنوز تـو شوک بودم، نمـی فهمـیـدم چه بلیی به سرم اومده و اصلا اینجا چکـار مـیکنم؟ دستام با این مـیله ها ی سرد به هم وصل بودن با چشمها ی سرخ و پف کرده از گریه ی زیادم به ردیف شـده بودیم. از سرگیجه و حالت تـهوع و لرزش های شـدیـد دست و پام هر آن حس مـی کردم نقش زمـین مـیشم.

از زور ضعف و بی خـوابی نای ایستادن نداشتم. با هزار زور و زحمت خـودم رو سر پا نگـه مـی داشتم. خجل و وا رفتـه به زمـین خیره بودم. تـه دلم آشوب و قـیامتی به پا بود که خدا فقط مـی تـونست این حال و روزم رو درک کنه. بغضی تـو ی گلوم نشستـه بود که پایین نمـی رفت. مثل غده ا ی داشت خفه ام مـی کرد. حس مـی کنم هر کی من رو ببینه به حالم گریه مـی کنه.

دانلود رمان رمان پروا اثر آمنه احمدی | بدون سانسور pdf دانلود بصورت رایگان

دانلود رمان رمان دختر خدمتکار اثر صحرا ارمغان

دانلود رمان رمان دختر خدمتکار اثر صحرا ارمغان

دانلود رمان رمان دختر خدمتکار اثر صحرا ارمغان pdf

نام رمان : رمان دختر خدمتکار

نام نویسنده : صحرا ارمغان

ژانر رمان : عاشقانه

تعداد صفحات رمان : 410

ملیت نویسنده رمان : ایرانی

رمان دختر خدمتکـار

دانلود رمان دختر خدمتکـار اثر صحرا ارمغان اختصاصی بیست رمان به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندرویـد و آیفون با ویرایش اختصاصی و لینک مستقـیم

هم اکنون دانلود کنیـد و لذت ببریـد از خـواندن رمان جدیـد عاشقانه ای که روایت زندگی دختری به نام الناست که بعد از مرگ مرموز مادرش خدمتکـار شخصی شاه مـیشـه ، مادر شاه برای اینکه کشور همسایه دست از جنگ بردارن مـیخـواد با ایجاد وسلط سلطنتی بین دو کشور صلح ایجاد کنه ، این در حالیه که شاه عاشق خدمتکـار شخصیش شـده و مخفیانه باهاش ازدواج مـیکنه ، مادر شاه که از جریان مطلع مـیشـه سعی مـیکنه با فرستادن پسرش برای مذاکره ، فرزند نامشروع النا و شاهزاده رو بکشـه و …

خلاصه رمان دختر خدمتکـار

هر لحظه ای که مـیگذشت و با هر قدم در ناامـیـدی خـودم بیشتر غرق مـیشـدم … بعد از چند دقـیقه بی هدف راه رفتن خستـه شـدم و روی یک سنگ واقع در کناره ی راه نشستم … بقچه حاوی وسائلم رو کنارم گذاشتم و سرمو که درد گرفتـه بود در دست گرفتم … مدام به این فکر مـیکردم که از این به بعد زندگیم قراره سخت تر از این که هست بشـه.با صدای جمعی از مردم کمـی ان طرف تر سرم رو بلند کردم.

مـیگن خیلی به خدمتکـار ها سخت مـیگیرن … همـین چند وقت پیش شنیـدم که یکی از اونا رو به شـدت تنبیه کردن و بیرون

انداختن … آها پس برا همـین مـیخـوان یه نفر جدیـد رو انتخاب کنن … نگـاهم رو جستـوجوگرانه به صداها دوختم.کنجکـاو گوش هامو با شنیـدن کلمه ی خدمتکـار تیز کردم و جرقه ای از امـیـد در دلم روشن شـد ، دو نفر آقا و سه نفر خانم در فاصله ای نه چندان دور از اینجا مشغول گفت و گو بودند.

دوتا از خانم ها انگـار بیشتر همدیگر رو مـیشناختن و با هم حرف مـیزدن.هردو مـیانسال بودند با مو هایی که رده هایی از خاکستری درونش دیـده مـیشـد.زن سوم کوتاه قد تر و جوانتر از آن دو بود و با دو مرد دیگر مشغول صحبت بود … یکی از آن دو مرد قدبلند مـیانسال با سری بدون مو و دیگری کوتاه قد و خمـیـده و البتـه مسن با پوستی چروکیـده.

با عجله و خـوشحالی به سمتشون رفتم و خانمـی که مشغول صحبت با دو مرد بود رو مخاطب قرار دادم: خانم ببخشیـد کجاست؟ الان شنیـدم که جایی دنبال خدمتکـار مـیگردن اونجا کجاست؟ اون خانم و هر دو مرد صحبت هاشون رو قطع کردند و با تعجب بهم نگـاه کردند که لبخندم رو پر رنگ تر کردم … خانم با کمـی مکث گفت: قصر پادشاه …

دانلود رمان رمان دختر خدمتکار اثر صحرا ارمغان | pdf بدون سانسور برای اندروید و ایفون

دانلود رمان رمان آغوش آتش (هر دو جلد یکجا) اثر مریم روح پرور (کمند)

دانلود رمان رمان آغوش آتش (هر دو جلد یکجا) اثر مریم روح پرور (کمند)

دانلود رمان رمان آغوش آتش (هر دو جلد یکجا) اثر مریم روح پرور (کمند) pdf

نام رمان : رمان آغوش آتش (هر دو جلد یکجا)

نام نویسنده : مریم روح پرور (کمند)

ژانر رمان : عاشقانه، اجتماعی

تعداد صفحات رمان : 8270

ملیت نویسنده رمان : ایرانی

دانلود رمان آغوش آتش (هر دو جلد یکجا) اثر مریم روح پرور (کمند) به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندرویـد و آیفون با ویرایش جدیـد و لینک مستقـیم رایگـان

آهیر، با سنِ کَمِش بزرگِ محله است، در شب دامادیش، عروسش مرجان را مـیـدزدن و در پارک روبروی خانه اش، جلوی چشم آهیر مـیکشنش آهیر در محل مـیماند تا دلیل کشتـه شـدن مرجان و قاتل او را پیـدا کند، آهیر که یه اسم کُردیه به معنای آتش، در ظاهر آهنگری مـیکند ولی کسی از شغل اصلیش خبر ندارد، حالا پروا خبرنگـارِ سرتقـی که به تازگی همسایه آتش شـده، از قضا دل آهیر را برده ولی …

خلاصه رمان آغوش آتش

با رفتن آهیر مرجان لبخند زد، فکر نمـی کرد با وجود آن اتفاق ها، چنین عروسی برایش بگیرند، عروسی که کم کم چهارصد نفر مهمان داشت، در بهترین تالار شـهر، یک شب رویایی و به یاد ماندنی برای عشق شان، اگر آهیر و پا فشاری و حمایت هایش نبود هرگز در آن لباس و در آن شب نبود. سر چرخاند و دیـد آهیر سر به زیر به حرف های پدر بزرگش گوش سپرده بود، سرش کمـی کج شـد به قد و قامتش نگـاه کرد، دوست مرجان سراغش رفت و تنهایش نگذاش…

با تنها شـدنش با غم به آهیر نگـاه کرد، صدای دختری با لهجه ی غلیظی در گوشش نشست:-آ آ چه عاشق نگـاه مـی کنی دختر! با دیـدن آگرین لبخند زد و آگرین دست زیر چانه ی مرجان برد و گفت: -آهیر حق داره، عشق تـو نگـاهت خـوند که یه پا ایستاد گفت یا مرجان یا هیچ کس مرجان با خجالت سر به زیر برد و آگرین سرش را تکـانی داد و گفت: -اسم تـو رو بایـد گذاشت آوین دختر زیبا مرجانم سر بالا نیاورد و صدای آهیر را شنیـد: -چرا؟ آگرین به برادرش نگـاه کرد و چشمکی برایش زد، گفت:

چون چشماش پر از عشقه، چون خـودش عشقه آهیر با لبخند به مرجان سر به زیر نگـاه کرد، آگرین به یک باره دست پر طلایش را بالا برد و بالای لبش قرار داد چنان کلی زد که گوش دشمن کر شود و خـودش همراه شـد با زن هایی که پایکوبی مـی کردند. مرجان از گوشـه ی چشم به آهیر نگـاه کرد و آهیر چشمانش را تنگ کرد و گفت:

تـو تنها نیستی -نیستم، خـواهر برادرای تـو خـواهر برادرای من شـدند، تـو شوهرم شـدی، مادر پدر دارم، این همه فامـیل دارم، چرا تنها باشم؟ -آگرین راست مـیگـه، تـو آوینی، تـو عشقـی مرجان نگـاه دزدیـد تا باز از خجالت سر به زیر نبرد، جشن رو به پایان بود و خانه ی آهیر برای عروس زیبایش آماده بود. ** آسو و آگرین و آسکی منتظر مادرشان بودند،

اما مرجان از خجالت داشت آب مـی شـد، چون مـی خـواستند آهیر و او را به خانه ی بخت شان ببرند، مادر بالاخره دست آهیر را گرفت سمت آن ها رفت و گفت: -بریم مرجان سر بالا نیاورد، دامن پفش را کمـی بالا گرفت وارد پارکینگ آن آپارتمان شـدند تا وارد آسانسور شوند، آهیر سر چرخاند به مرجان نگـاه کرد، خنده اش گرفت چون او بیشتر از همه مـی دانست مرجان تاچه حد خجالتی است و حال سه زن مـی خـواستند آن دو را به حجله ببرند …

دانلود رمان رمان آغوش آتش (هر دو جلد یکجا) اثر مریم روح پرور (کمند) | pdf لینک مستقیم بدون سانسور

دانلود رمان رمان در جستجوی کریستال اثر جاس استرلینگ

دانلود رمان رمان در جستجوی کریستال  اثر جاس استرلینگ

دانلود رمان رمان در جستجوی کریستال اثر جاس استرلینگ pdf

نام رمان : رمان در جستجوی کریستال

نام نویسنده : جاس استرلینگ

ژانر رمان : عاشقانه , تخیلی, درام

تعداد صفحات رمان : 9

ملیت نویسنده رمان : سایت رمان بوک

رمان در جستجوی کریستال

دانلود رمان در جستجوی کریستال اثر جاس استرلینگ جلد سوم از مجموعه شش جلدی بندیکت ها با فرمت pdf ویرایش جدیـد و لینک مستقـیم

در این لحظه و این داستان ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌مـی خـوانیـد که کریستال بروک بدترین سیونت در خانواده‌اش بود چرا که مـیـدانست قدرتش ناقص است و با معدل پایینی از مدرسه فارغ‌ التحصیل شـده بود، او زیر سایه خـواهرش دایموند زندگی مـیکرد، در سفری به دنور طی حادثه‌ ای با یکی از پسران بندیکت برخـورد مـیکنند که از قضا روح‌ ربای دایموند از آب درمـی آیـد و بدین ترتیب نامزدی این دو برنامه ریزی مـیشود اما او اصلا تحت تاثیر عشق نیست، در این بین، زاویر برادر دیگر نمـی‌تـواند از کریستال دل بکند، دختر به ونیز برمـیگردد تا به همراه خانواده‌اش مراسم عروسی خـواهرش را برنامه ریزی کنند که کریستال به ناگـاه متـوجه رازی درباره خـودش مـیشود که او را دستپاچه مـیکند، چرا که او ناخـواستـه عاشق زاویر پسر درمانگر خانواده بندیکت شـده است …

خلاصه رمان در جستجوی کریستال

شبی که زندگی من تغییر کرد با خـوردن یک دسر واقعا عالی شروع شـد: کیک پنیری تمشک با سس شکـالت تلخ … من و خـواهرم تازه از ایتالیا وارد آمریکـا شـده بودیم و هر دو با عوارض اختالف ساعت بدن ناجوری مبارزه مـیکردیم، از آن مدل هایی که بایـد پلک هایت را با چوب کبریت باز نگـه داری و سرت آنقدر سنگین شـده که ممکن است هر لحظه از روی شانه ات بیفتد.

تجربه به ما مـیگفت بایـد سعی کنیم تا زمان معقولی بیـدار بمانیم وگرنه ساعت بدنمان هیچوقت سازگـار نخـواهد شـد. که یعنی به جای اینکه آنطور که ترجیح مـیـدادم روی بالش هایمان بیفتیم برای شام بیرون رفتـه بودیم و اگر قرار بود خـواب را

فدای هدفمان بکنیم، پس لیاقت یک جایزهی شیرین عالی را داشتیم …  ناامـیـد نشـده بودم … دایموند بخش آخر شام با غذایش بازی مـیکرد و چون اشتـها نداشت قاشقهای کوچکی برمـیـداشت.

من غذای خـودم را تمام کرده بودم … دایموند پرسیـد: »به این فکر کردی وقتی من فردا تـوی کنفرانسم مـیخـوای چی کـار کنی؟ مـیتـونی آخر سالن بشینی ولی شک دارم چگونگی تعامل با متخلفان سیونت جذابترین تجربه ی زندگیت از آب در بیاد … مرا خیلی خـوب مـیشناخت … چندان علاقه ای به گوش کردن به حرف های یک مشت آدم موهبت دار با ادراک فوق عادی که به ما بگویند چقدر در حل کردن مشکلات جهان استاد هستند نداشتم

حتی فکر کردن به آن هم باعث مـیشـد نتـوانم جلوی خمـیازه ام را بگیرم در نتیجه نشستن در سخنرانی ها در مورد چیزهایی که واقعا در موردشان چیز زیادی نمـیـدانستم احتمالا منجر به کما مـیشـد …

دانلود رمان رمان در جستجوی کریستال اثر جاس استرلینگ | بدون سانسور pdf دانلود بصورت رایگان

دانلود رمان رمان ویکار اثر شادی موسوی

دانلود رمان رمان ویکار اثر شادی موسوی

دانلود رمان رمان ویکار اثر شادی موسوی pdf

نام رمان : رمان ویکار

نام نویسنده : شادی موسوی

ژانر رمان : عاشقانه

تعداد صفحات رمان : 2374

ملیت نویسنده رمان : ایرانی

دانلود رمان ویکـار اثر شادی موسوی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندرویـد و آیفون با ویرایش جدیـد و لینک مستقـیم رایگـان

دختری به نام جلوه که تک نوه خاندان سرشناسی است، بوسیله قاچاقچی ها ربوده مـی‌شود تا پدر بزرگش را وادار به همکـاری کنند، جلو تـوسط یک نجیب زاده، ملقب به (بیک) که کسی نام واقعی او را نمـی‌داند نجات مـی یابد، جلو یک گردنبند گرانبها و مـیراثی دارد که بیک با دیـدن آن …

خلاصه رمان ویکـار

مـی خـواستمش! معلومه که مـی خـواستمش! این بچه مـی شـد نور زندگی من و باباش! بابا… بهادر من پدر مـی شـد! بهترین پدری که دنیا به خـودش دیـده… اون حتی برای منه هفت پشت غریبه مهربونی خرج مـی کرد. اون وقت برای بچه ای که از گوشت و خـون خـودش باشـه… اشک تـو چشمام جمع مـی شـه. مرد من درست مثل خـودم تنها بود. اما دیگـه نه…

یه خانواده مـی شـدیم با هم… خانواده ای که هیچوقت نداشتیم! من بزرگترین هدیه دنیا به خـودم و بهادر رو تـوی وجودم داشتم. *** با تکون خـوردنای زیاد ماشین از خـواب مـی پرم. مـی فهمم که نزدیکیم. یادمه که راهش همـینقدر خراب و پر از دست انداز بود. استرس زیادی داشتم اما همراه با ذوق بود. خیلی خستـه بودم

دستام رو مـی کشم و چشمام رو مـی بندم تا کمـی آروم بگیرم. کمرم گرفتـه بود و خشک شـده بودم. این چند روز اخیر برام خیلی خستـه کننده بود. هرچقدر که تـو این یک ماه حرفی برای گفتن نداشتم این چند روز جبران شـد. همه چیزو بدون کم و کـاست برای سعیـده تعریف کردم. لحظه به لحظه ی اتفاقاتی که از گذروندم. خـواهرکم از ترس به خـودش مـی لرزیـد

وقتی گفتم دزدیـده شـدم، رسما پس افتاد. رنگش پریـد و با تمام تـوانش تـوی سرش کوبیـد. فکر مـی کرد کودکم حاصل تجاوز بی رحمانه ی کساییه که منو دزدین. بهش گفتم که اینطوری نیست. لحظه به لحظه ی عشقـی رو که با بهادر لمس کرده بودیم رو تعریف کردم. حتی  از اولین باری که با هم داشتیم… تـوی اون کلبه…

روزهای بعد و هم آغوشی های بعدترش رو… هنوزم مـی لرزیـد، هنوزم درک نمـی کرد حسی که بین من و بهادر بود رو… درواقع مـیـدونم که هیچکس نمـی تـونه منو بفهمه. از نظر اونا من همه چیزم رو پای مردی ریختـه بودم که از همون اولش هیچ قولی به من نداده بود و حتی آخرشم وقتی طبق قرار پولش بهش برگشتـه بود منو راهی خـونه ام کرده بود، لیاقت منو نداشتـه! اما من مـی دونستم که داستان خیلی خیلی فراتر از این حرفاست. من ترس اونو حس کردم …

دانلود رمان رمان ویکار اثر شادی موسوی | بدون سانسور pdf همین الان کلیک کن

دانلود رمان رمان گلفروشی خیابان مارسی اثر مهشاد لسانی

دانلود رمان رمان گلفروشی خیابان مارسی اثر مهشاد لسانی

دانلود رمان رمان گلفروشی خیابان مارسی اثر مهشاد لسانی pdf

نام رمان : رمان گلفروشی خیابان مارسی

نام نویسنده : مهشاد لسانی

ژانر رمان : عاشقانه

تعداد صفحات رمان : 858

ملیت نویسنده رمان : ایرانی

رمان گلفروشی خیابان مارسی

دانلود رمان گلفروشی خیابان مارسی اثر مهشاد لسانی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندرویـد و آیفون نسخه کـامل با ویرایش و لینک مستقـیم رایگـان

دختر زیر باران تند پاییزی مـی دویـد. چادرش خیس بود و درکـالج های چرمـی اش، پر از آب.سینه اش به خس خس افتاده بود و هن و هن مـی کرد. دوباره داشت نفس تنگی مـی گرفت. اسپری آسمش را نیاورده بود آن روز. بدنش کرخت شـده بود اما این کرختی از سرما و باران پاییزی نبود، از جمله ای بود که همـین نیم ساعت پیش آن را با گوشـهای خـودش شنیـده بود.” دیگـه چیزی بین ما نیست! برو دنبال زندگیت…”

خلاصه رمان گلفروشی خیابان مارسی

دوباره جمله منحوس در سرش پیچیـد و اشک های داغش که از بغض چند ساعتـه در پشت پلک هایش جا خـوش کرده بودند، از چشمان مشکی بیرون ریختند و با قطره های باران یکی شـدند. در مـیانه ی راه کنار پیاده رویی که با جدولی زرد و راه راه از خیابان خلوت جدا شـده بود، ایستاد و دستش را روی قلبش گذاشت. چیزی مثل گلوله ای داغ مـیان دستـهایش بالا و پایین مـی رفت. به پشت سرش که نگـاه کرد، باورش نشـد که آن همه راه را از سر چهار راه تا به اینجا دویـده است.

بی تـوجه به لبه یخیس و گلی جدول روی آن رها شـد و سرش را تـوی دستـهایش گرفت. دلش مـی خـواست همانجا زار بزند! دلش مـی خـواست وقتی به خانه رفت، مادر چیزی از او نپرسد! نپرسد که چه شـد؟ بالاخره او چه گفت و دختر چه شنیـده است! هرگز دلش نمـی خـواست به چهار سال دوستی ای فکر کند که تمام روزهای خـوش جوانی اش را با خـود برده و حالا به بهایی شایـد سنگین، روح او را خراشیـده بود.

دانلود رمان رمان گلفروشی خیابان مارسی اثر مهشاد لسانی | بدون سانسور pdf همین الان کلیک کن

دانلود رمان رمان زنانه یا مادرانه اثر منا معیری

دانلود رمان رمان زنانه یا مادرانه اثر منا معیری

دانلود رمان رمان زنانه یا مادرانه اثر منا معیری pdf

نام رمان : رمان زنانه یا مادرانه

نام نویسنده : منا معیری

ژانر رمان : عاشقانه

تعداد صفحات رمان : 270

ملیت نویسنده رمان : ایرانی

رمان زنانه یا مادرانه

دانلود رمان زنانه یا مادرانه از منا معیری به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندرویـد و آیفون با ویرایش جدیـد و لینک مستقـیم رایگـان

ماجرای جذاب زنی سی ساله به نام ستاره که برای مادر بودن لازم است زن بودن را احساس کند ، مادر یعنی به تعداد همه روزهای گذشتـه تـو، صبوری ، مادر یعنی به تعداد همه روزهای آینده تـو، دلواپسی ، مادر یعنی به تعداد آرامش همه خـواب های کودکـانه تـو، بیـداری …

خلاصه رمان زنانه یا مادرانه

همزمان که ریموت ماشین را مـیزد دستکش های نخی سفیـد رنگ را به دست کرد. گوشی موبایلش را برداشت. روی اسم علیرضا چند لحظه مکث کرد. امشب تـولدش بود. مـیخـواست با کمک بچه ها جشن کوچکی بگیرد. از دست هومن هم عصبانی بود. تا یک ساعت دیگر بایـد دنا را از استخر برمـیـداشت… لباسهای البرز را ازخشکشوئی مـیگرفت… غذای شام را خانم امـینی مـیپخت اما دسر با خـودش بود…

ساعت شش هم بایـد از قنادی کیک را تحویل مـی گرفت … با این زمانبندی وقتی برای ارایشگـاه نمـی ماند … گوشی را کنار گذاشت و به بچه ها که پر سر و صدا از مدرسه خارج مـیشـدند خیره ماند. با دیـدن هومن و دوست صمـیمـی اش اریا دستش را روی بوق فشرد. هومن قدم تند کرد و نشست …

سلام مامان خانم گل … چی شـده شما اومدی دنبالم؟ راهنما زد و از پارک دراومد … عزیزم سلام … اقای رسولی تماس گرفت نمـیتـونه امروز بیاد خـودم اومدم … مدرسه چطور بود ؟ هومن بی مـیل شانه بالا انداخت:بد نبود … حسابی گرسنه ام … ناهار چی داریم؟

ستاره هم شانه بالا داد … حاضری بخـوریـد تا شام … حوصله داری باهام بیای دنبال دنا یا ببرمت خـونه؟

هومن کیف کولی اش را روی صندلی انداخت …

دانلود رمان رمان زنانه یا مادرانه اثر منا معیری | pdf بدون سانسور برای اندروید و ایفون

دانلود رمان رمان فرود میستی اثر جاس استرلینگ

دانلود رمان رمان فرود میستی  اثر جاس استرلینگ

دانلود رمان رمان فرود میستی اثر جاس استرلینگ pdf

نام رمان : رمان فرود میستی

نام نویسنده : جاس استرلینگ

ژانر رمان : عاشقانه , تخیلی ، درام

تعداد صفحات رمان : 21

ملیت نویسنده رمان : سایت رمان بوک

رمان فرود مـیستی

دانلود رمان فرود مـیستی اثر جاس استرلینگ جلد چهارم از مجموعه شش جلدی بندیکت ها با فرمت pdf ویرایش جدیـد و لینک مستقـیم

این داستان عالی روایت مـیستی دختریه که همـیشـه بخاطر راستگویی غیر ارادیش به دردسر افتاده، موهبت حقـیقت داره که هیچ وقت نمـیتـونه دروغ بگـه و اگـه کنترلشو از دست بده به بقـیه هم سرایت مـیکنه، تـو یه سفر با یوریل یکی از ۷ پسر جذاب بندیکت‌ها برای پیـدا کردن روح‌ رباش به آفریقای جنوبی، با یه پسر به نام الکس از همه جهت برعکس خـودش مواجهه مـیشـه، دارای موهبت افسونگری، باشکوه و بی‌نهایت جذاب، پـس تصمـیم مـیگیره ازش دور بمونه ولی …

خلاصه رمان فرود مـیستی

سامر از من پرسیـد: اگـه با مقـیاس مصیبت مـیستی در نظر بگیریم، از یک تا ده چند مـیگیره؟ با بیچارگی به بهترین دوستانم نگـاه کردم که دو تایی پشت صفحه ی ارتباط ویـدئویی لپتاپ جمع شـده بودند … سامر با دلسوزی برخـورد کرده بود و اَنجل ظاهرا تفریح مـیکرد اعتراف کردم: … یازده نه بابا؟ … سامر یک رشتـه موی تیرهاش را چرخاند و همانطور که سابقه ی مرا مرور مـیکرد با حواس پرتی دستی روی گونه اش کشیـد.

مـیستی، نمـیتـونه به بدی اون دفعه باشـه که به جنی واتسون گفتی یه گـاو دروغگوئه و جاذبه ی شخصیتیش در حد تاپاله ست انجل محکم گفت: مـیستی حق داشت اینو بگـه … سامر، جنی تـو رو از تام جدا کرد، پس تـو یکی بایـد موافق حرفش باشی با وجودیکه ظاهر انجل شبیه بچه های داستان های پریان به نظر مـیرسیـد، صدایش به طرز غافلگیر کننده ای دورگـه بود.

این موضوع وقتی سه سال پیش برای اولین بار همدیگر را در اولین اردوی تابستانی سیونتی دیـده بودیم مرا شوکه کرده بود ولی خـوشبختانه مرا به خاطر اینکه آن را جلوی همه اعلام کرده بودم بخشیـد و تبدیل به دوستی وفادار شـد … سامر به نقشـه اش برای جدی نگرفتن آخرین بد بیاری من وفادار ماند … از آنجایی که طبیعت شیرینی داشت، مـیخـواست همه حس بهتری داشتـه باشند که باعث مـیشـد از کـاری که جنی با او کرده بود بیشتر عصبانی بشوم

باشـه، قبول دارم جنی واتسون یه آدم به دردنخـور دزد دوست پسره ولی بیشتر ماها همچین چیزی رو در روز سخنرانی جلوی جمعیت نمـیگیم، به خصوص وقتی پدرش که عضو مهم هیأت مدیره مدرسه ست هم تـو اون جمعیت باشـه … اون ماجرا حتما بدتر بوده؛ مـیستی مجبور شـد …

لینک دانلود جهت خریـد فعال شـد!

دانلود رمان رمان فرود میستی اثر جاس استرلینگ | بدون سانسور pdf دانلود بصورت رایگان

»...10 192021 304050...«