دانلود رمان گلاویژ اثر شبنم کرمی

دانلود رمان گلاویژ اثر شبنم کرمی

دانلود رمان گلاویژ اثر شبنم کرمی کیفیت 320

دانلود رمان گلاویژ اثر شبنم کرمی pdf

نام رمان : گلاویژ

نام نویسنده : شبنم کرمی

ژانر رمان : عاشقانه، معمایی

تعداد صفحات رمان : 2046

ملیت نویسنده رمان : ایرانی

رمان گلاویژ

دانلود رمان گلاویژ اثر شبنم کرمـی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندرویـد و آیفون با ویرایش جدیـد و لینک مستقـیم رایگـان

محسن پسر ناپدری گلاویژ به او علاقمند است و برای راضی شـدن او به ازدواج با خـودش دست به هر اقدامـی مـیزند، که چهارسال کـابوس را برای گلاویژ بهمراه دارد، ولی گلاویژ راضی نمـی‌شود و اکنون که گلاویژ با عماد نامزد کردند محسن برای انتقام شکستی که خـورده عکسهایی از گلاویژ به عماد نشان مـی‌دهد که …

خلاصه رمان گلاویژ

من موندم و خانواده ای که خانواده ی من نبودن! برزو پیرتر شـده بود و محسن هم بزرگ شـده بود! از همون بچگی با من لج بود.. همـیشـه عذابم مـیـداد و روزایی که مادرم خـونه نبود کتکم مـیزد.. هر چه بزرگ ترمـیشـدم اخلاق و رفتارهای محسن هم عوض مـیشـد.. گـاهی مهربون مـیشـد و دست محبت به سرم مـیکشیـد.. اما بعدها فهمـیـدم دست هایی که مـیکشیـد بوی محبت نداشت… کم کم متـوجه شـدم محسن به من نظرداره و متاسفانه برزو هم از این موضوع باخبره!

وقتی با مخالفت شـدیـد من مواجه شـدن با زور کتک و مشت لگد مجبورم کردن با محسن نامزد کنم! از همون بچگی باتموم وجودم ازشون متنفر بودم و ازدواج با محسن مساوی بود با مرگ من سال به اجبار نامزد محسن بودم چون سرپناهی نداشتم که از اون خـونه لعنتی فرار کنم.. همه ی عذاب ها و کتک هارو تحمل کردم چون من کسی رو نداشتم که بهش تکیه کنم وپناه ببرم! تحمل کردم تا اون روز آخر.. روز کزایی ونفرین شـده ای که خـونه رو ترک کردم..

روزی که عاقد آورده بودن که منو به زور زن محسن کنن.. بی اراده دستم به لیوانم قفل و مچاله شـد.. بدنم شروع به لرزیـدن کرد!!! صبح اون روز محسن اومده بود تـوی تختم و ازم درخـواست هایی داشت.. وقتی دیـد مخالفت شـدیـد مـیکنم، اول کتکم زد و بعد واسه تموم کردن کـار خـودش با عاقد هماهنگ کرد واسه خـوندن خطبه عقد!! نمـیتـونستم زن محسن بشم.. همون روز بدون برداشتن حتی یک دونه لباس بدون برداشتن کیف دستی یا حتی یک قرون پول از خـونه فرار کردم..

رفتم ترمـینال.. مقصدمو نمـیـدوستم فقط مـیـدونستم بایـد از اون شـهر فرار کنم تا دست محسن و برزو بهم نرسه! نگـاهم به طرف بهار که آماده ی رفتن شـده بود کشیـده شـد… همونجا بود که با این فرشتـه آشنا شـدم.. تـوی ترمـینال دختری رو دیـدم که با دوست های دانشگـاهش واسه عکـاسی به سنندج اومده بودن. روی یکی ازصندلی های ترمـینال نشستـه بودم.. سرمو به عقب تکیه داده بودم و چشم هامو بستـه بودم که نور فلش دوربین تـوی چشمم زده شـد!! باعث شـد با ترس چشم هامو باز کنم! ترسیـده زیرلب زمزمه کردم …

دانلود رمان گلاویژ اثر شبنم کرمی | pdf بدون سانسور برای اندروید و ایفون

دانلود رمان گلاویژ اثر شبنم کرمی ریمیکس اینستاگرام

  • 9 ژانویه 2023
  • 0 نظر

دیدگاه خود را بگذارید