دانلود رمان رمان مهیل (نگارش کامل) اثر صبا ترک
دانلود رمان رمان مهیل (نگارش کامل) اثر صبا ترک کیفیت 320
دانلود رمان رمان مهیل (نگارش کامل) اثر صبا ترک pdf
نام رمان : رمان مهیل (نگارش کامل)
نام نویسنده : صبا ترک
ژانر رمان : عاشقانه، معمایی
تعداد صفحات رمان : 1766
ملیت نویسنده رمان : ایرانی
دانلود رمان مهیل اثر صبا ترک به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندرویـد و آیفون با ویرایش جدیـد و لینک مستقـیم رایگـان
چیمن، اختلافات طایفه ای به همراه خانواده سمت تـهران کوچ مـیکنند، در آنجا به کمک آقای مظلومـی به زندگیشان سر و سامان مـیدهند، ولی خیلی زود چیمن بر اثر بیماری مادرش و چند ماه بعد جهت برق گرفتگی پدرش را از دست مـیدهد، چیمن مـی ماند و خانوده مظلومـی که سرپرستی او را مـیپذیرد و هم اتاقـی دخترشان مانا مـیشود و این آغاز قصه ی جدیـد زندگی چیمن هست و با ورود آقای مـیم (مرد ترسناک) همه چیز دگرگون مـیشود …
خلاصه رمان مهیل
یک روز اتفاقـی که پدرم رفتـه بود جایی برای کـارگری و باغبانی، صاحبکـارش از پدرم خـوشش آمد. خـودش مدیر شـهرداری بود. همان شـد که بخت با ما یار شـد و پدرم را به آنجا برد و به کـار گرفت برای باغبانی فضای سبز. تابستان و بهار و قسمتی از پاییز، من و مادرم هروقت مـیشـد و درد سینه اش اجازه مـیـداد با هم مـیرفتیم و بساط مـیبردیم تا کنار پدرم وقت بگذرانیم. کمـی که از رفاقت پدرم و آن مرد صاحب کـار گذشت و مهر پدرم به دلش افتاده بود، خـواست به زیرزمـین خانهای او نقل مکـان کنیم.
پدرم در ازای پرداخت اجاره پذیرفت. این شـد که ما ساکن خانهای ویلایی و قدیمـی هستیم، که پدرم اوقات بیکـاری به حیاط و باغچه و امورات خانوادهای اقای مظلومـی همان صاحبکـار که مـیرسیـد و مادرم را هم مـیکردم کمک خانم او بود که پزشک بود و بیشتر وقتش را در بیمارستان و مطب مـیگذشت. مانیا تنها دختر خانواده مظلومـیست و فقط با من یک ماه تفاوت سنی داشت… این عجیب نیست که بگویم او مثل خـواهر دوقلویم بود. فقط ۶سال داشتم که به خانهای مظلومـی مکـانهایی را منتقل کردم
زندگی ما بعد از جابه جایی رنگ و رویی بهتر گرفت؛ پدرم شغلی ثابت داشت با حقوق خـوب، مادرم کمک مبینا خانم مـیکرد و او هم دستمزد مـی گرفت. ارتباط خـوبی بین همهی ما بود، فاصله ی طبقاتی را واقعاً حس نمـیکردم. خانواده مهربانی مظلومـی دینی به گردن ما انداختـه بود، اما همه چیز به همـینراحتی نگذشت. ۱۰سالم بود که سر دردهای مادرم امانش را بریـد، گـاهی اوقات از درد فریاد مـیکشیـد، خانم دکتر وقتی متـوجه مادرم شـد به سرعت او را برای آزمایش های لازم درمان کرد.
آنچه زندگی ما را سیاه کرد فقط یک نتیجه بود «سرطان مغز» تـومورهای پیش روندهای که فقط یک ماه فرصت داد تا کنار مادرم باشم. روزهای سیاهی که پی آن آمد کم نبودند. تنهایی و درد رفتن مادر، اشکها و بیتابیهای پدرم که ساعتـها تا صبح لباسهای مادرم را مـیبوییـد وعکسهایش را مـیبوسیـد. خیلی یادم نیست که با هم زیاد حرف مـیزدند جلوی من، ولی آن «آکو» جان گفتنش که هیچوقت بدون قربان صدقه رفتن نبود. مادرم مـیگفت عاشق چشمان پدرت شـدم
چشمان پدرم رنگ قشنگی دارد. شبیه رنگ چشمهای من، مادرم مـیگفت رنگ عسل کوهیست، نه خیلی روشن و نه تیره، زلالِ زلال. من شبیه هیچکدام نبودم. گفتم که مادرم خیلی زیبایی نداشت، بچه که بود از الاغ روی سنگـها افتاد و داغان شـد، اما پدرم که همان بچگی عاشقش بود، مـی گفت صورتش قبل از آن اتفاق شبیه من بود.
وجه اشتراکمان رنگ طلایی و پوست سفیـدمان مـیشـد، پدرم کرایه سیاه رنگ با پوستی آفتابسوختـه بود. اما چشمان مادرم رنگ آبی آسمان بود و قد بلند بود من و پدرم. خلاصه ترکیب عجیبی بودیم از زیبایی و زشتی و عشق. چند ماه بعد از مرگ مادرم، آقای مظلومـی کمک کرد که …
دانلود رمان رمان مهیل (نگارش کامل) اثر صبا ترک | pdf بدون سانسور برای اندروید و ایفون
دانلود رمان رمان مهیل (نگارش کامل) اثر صبا ترک ریمیکس اینستاگرام
دیدگاه خود را بگذارید