دانلود رمان رمان شبیه زنجیریم اثر نصیبه رمضانی

دانلود رمان رمان شبیه زنجیریم اثر نصیبه رمضانی

دانلود رمان رمان شبیه زنجیریم اثر نصیبه رمضانی کیفیت 320

دانلود رمان رمان شبیه زنجیریم اثر نصیبه رمضانی pdf

نام رمان : رمان شبیه زنجیریم

نام نویسنده : نصیبه رمضانی

ژانر رمان : اجتماعی

تعداد صفحات رمان : 4997

ملیت نویسنده رمان : ایرانی

رمان شبیه زنجیریم

لینک دانلود رمان شبیه زنجیریم از نصیبه رمضانی به صورت فایل PDF (پی دی اف) قابل اجرا در موبایل (اندرویـد و آیفون) و لپ تاب (pc) با لینک مستقـیم بدون کـات رایگـان

داستان ماهورا، یک دختر موفق در کـارش است، حیطه کـاری خـودش را دارد و هفتـه هایش را کنار رعنا و مـیعاد مـی‌گذراند. تا اینکه مـیعاد برای یک قرار کـاری و برای دو روز مـی رود. اما بعد از دو روز و حتی یک هفتـه برنمـی‌گردد، همـین بیخبری از مـیعاد باعث مـی‌شود ماهورا از کـارهای مـیعاد سر در بیاورد و پای رفت و آمد و آمد که همـیشـه از او دور بود، به حریم زندگی ماهورا باز شود …

خلاصه رمان شبیه زنجیریم

پاهایم مـیلرزیـد و نفس زنان با پایین رفتن از چند پله ای بلند به حیاط کـاری شـده مـیرسیـدم…هوا روشن شـده بود و صدایی در خلوتی آن وقت محله به گوش نمـیرسیـد که حین باز کردن در خروجی، کوتاه سرم چرخیـد و دیـدم همان مرد کتش است. را پوشیـده و نگـاهم مـی کند. به سرعت از حیاط هم بیرون رفتم در حالی که مرد گـامهایش را به سمتم با سرعت و پایین آمدن مـیرساند.

بعد از خروج از ورودی نگـاه به چپ و راست کوچه، کیف را بدون جدا کردن بندش از شانه، به سینه فشردم و سمت خیابان پا تند کردم…صدای خانم گفتن مرد را شنیـدم و دوباره زنان، قصد دور شـدن از آنجا را دارم. داشتم…اشتباه اینجا آمدم با برداشتن چیزی که برایش ترسیـده بود، جبران شـد که پایم روی برگـهای خیس خـورد با سرعت گـام هایم که شبیه دویـدن بود، زیر عاج کفشم خرد مـی شـد و باز برگشتم و نگـاه به دنبال مرد، دویـدم. .

تنها کسی که در کوچه بود، رفتگر و چرخش بود که هل داد و بیتفاوت نگـاهم کرد. بعد هم جاروی بلندش را روی برگـهای خیابان کشیـد. مرد دوباره ایستاده بود و نگـاه منی که از آنجا دور مـیشـدم مـیکرد…بایـد از اینجا دور مـیشـدم و چه خـوب که با این مدرک داخل کیف مـیخـواستم دور شوم…دست خالی نرفتنم امـیـد برای دور شـدن به پاهایم مـیـداد و اینطور رعنا. دیگر از دست مـیعاد نمـیرنجد و با چشمهای به اشک نشستـه مـیبخشـدش خـوب بود… لبم از خـوشی این اتفاق کش آمد و دوباره سرم چرخیـد عقب.

برگشتم وسط راه ایستاده بود و دست به جیب نگـاهم مـی شـد…حتی سینهاش از شتاب بالا و پایین مـیشـد که از پیچچه گذشتم…برای چند لحظه به خـودم فرصت دادم و ایستادم و خم شـدم روی دو زانویم و نفس زنان، نگـاه به انتـهای خیابان کردم. ماشین مورد نظر را که دیـدم، دوباره شروع کردم به دویـدن…خیابان هم خلوت بود و فقط اتـوبوسی در ایستگـاه بود و تنها مسافرش سوار مـیشـد…سمت دیگر خیابان هم ماشین مورد نظر تـوقف کرده بود.

برای رسیـدن به ماشین مشکی رنگ که شیشـه های دودیش همه بالا بود راهم را به سمت خیابان کج کردم…زیر لبم تمام شـد را تکرار کنان از عرض خیابان که گذشتم ماشین چراغ زد و افتاد.. ماشین نرم افزاری افتاد و افتاد.. اتـوبوس هم فسکن درهایش بستـه شـد و همزمان راه افتاد…راهم را دوباره از سمت خیابان ماشین کج کردم که سرعتش زیاد شـد.

او هم مثل من عجله برای دور شـدن داشت.. اما نزدیکم که رسیـد، نور چراغهای ماشین به چشمم خـورد وقتی یک لحظه از ترسش ایستادم و وحشت کردم. راننده پشت ماشین گویا من را نمـیـدیـد که با ترس، نگـاه به راننده قلبم داشت در دهانم مـیکوبیـد. انگـار هم ماشین با تاثیر شیشـه های دودی ماشین چشمش نمـیـدیـد که دستم را بلند کردم و باز سرعتش بیشتر شـد. باز چراغهایش را خاموش و روشن کرد… از ترس برخـورد نکردن با من، سمت پیاده رو آمدم دور شوم تا خـودم را نجات دهم…

دانلود رمان رمان شبیه زنجیریم اثر نصیبه رمضانی | بدون سانسور pdf دانلود بصورت رایگان

دانلود رمان رمان شبیه زنجیریم اثر نصیبه رمضانی ریمیکس اینستاگرام

  • 21 ژانویه 2023
  • 0 نظر

دیدگاه خود را بگذارید