دانلود رمان رمان ابله ها زنده می میرند اثر فاطمه زارعی

دانلود رمان رمان ابله ها زنده می میرند اثر فاطمه زارعی

دانلود رمان رمان ابله ها زنده می میرند اثر فاطمه زارعی کیفیت 320

دانلود رمان رمان ابله ها زنده می میرند اثر فاطمه زارعی pdf

نام رمان : رمان ابله ها زنده می میرند

نام نویسنده : فاطمه زارعی

ژانر رمان : عاشقانه

تعداد صفحات رمان : 718

ملیت نویسنده رمان : ایرانی

رمان ابله ها زنده مـی مـیرند

دانلود رمان ابله ها زنده مـی مـیرند اثر فاطمه زارعی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندرویـد و آیفون با ویرایش جدیـد و لینک مستقـیم رایگـان

مـی‌خـوام منجی تـو بشم، بیا از این وضعیت خـودت رو نجات بده، یه زندگی جدیـد با هم بسازیم، یه زندگی که همه بهش غبطه بخـورن، متـوجه ای؟! ،مـی‌خـوای زنم شی؟ گونه‌های مهرا رنگ گرفت، سرش را زیر انداخت و با خجالتی دخترانه آرام پلک زد، با صدایی که تـه مانده‌ ای از خجالت درونش بود، گفت: با اجازه بزرگترها، بله…

خلاصه رمان ابله ها زنده مـی مـیرند

با دستکش های چرمـی اش به عضلات سینه یزدان مـی کوبیـد. بوی عرق فضا را پر کرده بود و صدای آهنگ هیجانشان را بیشتر مـی کرد. یزدان نفس نفس زنان گفت: خیلی دور گرفتی، بگیر که اومد.

با مشت محکمـی که بر سینه اش زد، روی زمـین افتاد و خندیـد.

– زدی رو دست استادت یزدان خان.

یزدان کنارش نشست و شیشـه آبی را از روی تردمـیل خاموش برداشت و سر کشیـد.

– من هیچ وقت رو دست تـو نمـی زنم مـیران. تـو همـیشـه استادی.

مـیران عرق روی صورتش را پاک کرد و به چشمان یزدان نگـاه کرد.

– پس بیا به حرف استادت گوش کن. فردا بریم دنبال کـار…

در شیشـه خالی را بست و آبی که روی لبش مانده بود را مکیـد.

– بریم…

با صندل های قهوه ای رنگش لخ لخ کنان از پله ها پایین آمد و به سمت موتـور رفت. گنجشک ها روی چینه دیوار آجری کنار هم نشستـه و آواز دستـه جمعی سر داده بودند. یزدان کنار موتـور ایستاده بود و با دهان باز به گنجشک ها نگـاه مـی کرد. مـیران به سمت موتـور آمد. نونوار شـده بود.

برای اولین بار آستین بلند پوشیـده بود و شبیه ایرج آقا، که تنها کـارمند آن محله بود، پاچه شلوار مشکیاش روی کفش براقش افتاده بود. با دیـدن فضله کبوترها روی موتـورش چینی به بینی اش داد.

– بخشکی شانس! من دیشب اینو شستم.

رو به یزدان کرد.

– برو دستمال بیار.

یزدان بی حوصله گفت: بیخیال به موتـورمون که نمـی خـواد کـار بده.

انگشت شست و سبابه اش را به هم چسباند و رو به یزدان گفت: آدم همـیشـه بایـد مرتب باشـه.

دانلود رمان رمان ابله ها زنده می میرند اثر فاطمه زارعی { pdf با بهترین کیفیت بدون سانسور}

دانلود رمان رمان ابله ها زنده می میرند اثر فاطمه زارعی ریمیکس اینستاگرام

  • 29 ژانویه 2023
  • 0 نظر

دیدگاه خود را بگذارید