دانلود رمان تابوشکن اثر فاطمه قیامی

دانلود رمان  تابوشکن اثر فاطمه قیامی

دانلود رمان تابوشکن اثر فاطمه قیامی کیفیت 320

دانلود رمان تابوشکن اثر فاطمه قیامی pdf

نام رمان : تابوشکن

نام نویسنده : فاطمه قیامی

ژانر رمان : عاشقانه

تعداد صفحات رمان : 1090

ملیت نویسنده رمان : ایرانی

دانلود رمان تابوشکن اثر فاطمه قـیامـی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندرویـد و آیفون با ویرایش جدیـد و لینک مستقـیم رایگـان

پرند دخترک لوند و زیبایی که لیلا وار دل به علیرضا داده به خاطر حفظ جون علیرضا از شر یاسر پسر دایی رذلش که از علیرضا کینه داره و مـی خـواد بهش ضربه بزنه ناچار مـی شـه از اون بگذره و درست سر سفره ی عقد همه چیز رو به هم بزنه و با دلی شکستـه از زندگی اون بیرون بره، سال ها بعد وقتی که علیرضا هیچ حسی به جز تنفر به پرند نداره ، یک بار دیگـه اون ها رو در روی هم قرار مـی گیرند ولی این بار حقـیقت از زیر خاکسترهای به جا مونده از آتیش افتاده به زندگی پرند شعله ور مـی شـه اما حالا …

خلاصه رمان تابوشکن

نگـاهش به نگـاهم خـورد، دوباره چشمانش باریـد، در اتاق را چفت کردم و کمـی دور تر از او روی صندلی نشستم … هیچ ایـده ای برای شروع بحث مان نداشتم پس به ناچار سکوت کردم … با گوشـه ی انگشتانم کلنجار رفتم و سر به زیر منتظر بودم که صدایش آمد … وقتی امروز خیلی اتفاقـی تـونستیم بلیط هواپیما برای شیراز گیر بیاریم هم خـوشحال شـدم هم دلم خـون شـد

دستمال کـاغذی را زیر بینی اش کشیـد و با صدایی که از زور گریه خشـدار شـده بود ادامه داد: من هنوزم تـو شوکم … هیچوقت فکرشم نمـیکردم یاسر یه همچین آدمـی باشـه … هنوزم نمـیفهمم چرا بایـد اینکـارو با شما بکنه؟ … یاسر فقط زیادی تعصبی و غیرتی بود ولی هیچوقت دنبال شر و دردسر نبود … طاقت نیاوردم و مـیان حرفش پریـدم

برّنده گفتم:غیرتی؟؟ پوزخندم ناخـواستـه بود … کسی که به خاطر یه شک بیخـود زنشو به قتل مـیرسونه مـیشـه غیرتی؟ ناباور از خشم صدایم سکوت کرد و لب گزیـد … عصبی چشم بستم و تند و بی وقفه گفتم: چرا ازش نپرسیـدین دلیل این کـار مسخرش چی بوده؟ مامان شما هنوزم یه جوری حرف مـیزنی که انگـار اونیکه مقصره من بودم نه شازده پسر داداشت

آهستـه گفت: منظورم این نبود پرند جان دستم را به نشانه سکوت بالا گرفتم … منظورتـون دقـیقا همـین بود، یاسر اگـه حرفای منو تاییـد نمـیکرد شما هیچوقت سراغم نمـیومدین درست مثل همون هفت سال پیش از خـونه بیرونم مـیکردین … با بغض ادامه دادم … درست مثل هر وقتی که دلتنگی دیوونم مـیکرد و مـیومدم سراغتـون اما در رو برام باز نمـیکردین

دلگرفتـه روی صندلی آوار شـدم و نالیـدم  … مطمئنی من دخترتم؟ چشمانش با درد بستـه بود و هق هقش اوج گرفت … مامان من پرند بودم نه هرکسی … من بچت بودم … کسی که نه ماه تـو شکمت لحظه به لحظه رشـد کردم … دو سال شیره جونتـو خـوردم و قد کشیـدم … من پاره ی تنت بودم نه هرکسی

چطوری دلت مـیومد وقتی خستـه و دلتنگ بهت پناه مـیاوردم حتی نمـیکردی درو برام باز کنی؟ خشمـگین ادامه دادم … از اینا گذشتـه منم یه زن بودم درست مثل خـودت … من ازت انتظار درک داشتم نه دشمنی … چرا انقد زن ستیز بودی؟ مـیان هق هق گفت: من دوست داشتم فقط راهشو بلد نبودم زهرخند زدم … مطمئنی؟

دوست داشتن این مدلیه؟ دخترت شب قبل از عقد غیبش بزنه به مدت یه هفتـه، وقتی که پیـداش شـد حتی اجازه ندی حرف بزنه بگیریش زیر مشت و لگد و بهش انگ بی آبرویی بزنی … از خـونه بیرونش کنی … به همه بگی دختری به اسم پرند ندارم … هفت سال برات مهم نباشـه من کجام؟ چیکـار مـیکنم؟

خفه نالیـد … وقتی از ساعت 8 شبم گذشت و خبری از تـو و علیرضا نشـد هممون نگران شـدیم … خـونه پر از مهمون بود و شما پیـداتـون نبود … علیرضا وقتی بدون تـو اومد و گفت: که آرایشگـاه نبودی دنیا روی سرم خراب شـد … پچ پچ و مسخره کردن فامـیل شروع شـد … هرچی به گوشیت زنگ مـیزدیم خاموش بود …

کم کم شـد آخر شب و خبری ازت نشـد … همه ی مهمونا رفتـه بودن و ما مونده بودیم و یه ابروریزی بزرگ … خـواستیم بریم کلانتری که یاسر من و باباتـو کشوند تـو اتاق و گفت تـو فرار کردی … گفت از ازدواج با علیرضا پشیمون شـدی و داشتی از آرایشگـاه فرار مـیکردی که تـو رو دیـده و قول داده کمکت کنه و سوارت کرده … انقد از کـارت شوکه و عصبی بودیم که حتی یه درصدم فکر نکردیم دروغ …

دانلود رمان تابوشکن اثر فاطمه قیامی | pdf بدون سانسور برای اندروید و ایفون

دانلود رمان تابوشکن اثر فاطمه قیامی ریمیکس اینستاگرام

  • 13 ژانویه 2023
  • 0 نظر

دیدگاه خود را بگذارید