تبلیغات

دانلود رمان رمان طنین یک فریاد اثر آیدا باقری

دانلود رمان رمان طنین یک فریاد اثر آیدا باقری

دانلود رمان رمان طنین یک فریاد اثر آیدا باقری pdf

نام رمان : رمان طنین یک فریاد

نام نویسنده : آیدا باقری

ژانر رمان : عاشقانه، معمایی

تعداد صفحات رمان : 22

ملیت نویسنده رمان : سایت رمان بوک

رمان طنین یک فریاد

دانلود رمان طنین یک فریاد اثر آیـدا باقری به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندرویـد و آیفون با ویرایش جدیـد و لینک مستقـیم رایگـان

طنین، دختر نابغه ای که بعد از مرگ مادرش مجبوره که با پدر و زن باباش زندگی کنه، یه زندگی سر تا سر درد و رنج و تحقـیر، طنینی که جز نخبگـان کشوره، اما برای رهایی از زندانی که زن باباش براش درست کرده، حاضر مـیشـه با فریاد، گنده لات شـهر که از قضا پسر عموشـه و متاهل ازدواج کنه، یه زندگی متفاوت که با فریاد معنی پیـدا مـی کنه و طنین خانم مـیفهمه که این فریاد خان در واقع یه …

خلاصه رمان طنین یک فریاد

از شـدت خشم دست هایش مشت مـی شود. جز به جز چهره ی منفور طاهر را از نظر مـی گذراند و فکر مـی کند که اگر به خاطر طنین نبود و مجبور نبود که برای داشتن او رضایت طاهر را داشتـه باشـد، قطعا الان خـوب مـی تـوانست جواب حرف های صد من یه غاز طاهر را بدهد. طوری که هیچ دندان سالمـی تـوی دهانش باقـی نماند!

نفس عمـیقـی مـی کشـد تا بتـواند به خـودش مسلط باشـد. چند لحظه ای مکث مـی کند تا این بار از راه دیگری وارد شود: _اوه! کدوم دختره بابا؟ زنم بود، عرفی و شرعی! البتـه موقت! من به همشون همون اول کـار مـیگم که مهمون امروز و فردان و قرار نیست که خانوم خـونه ام باشن، ولی اون دختره ی احمق فکر کرده بود که اگـه حامله شـه، عقدش مـی کنم. ولی نمـی دونست که من این چیزا برام پشیزی مهم نیست

طاهر با کلافگی نگـاه مـی گیرد و خستـه از زبان نفهمـی و کوتاه نیامدن های فریاد، دستی تـوی هوا تکـان مـی دهد و روی مبل مـی نشیند. در همان حال با چهره ای درهم مـی گویـد: به هر حال، فرقـی نمـی کنه و تـو بازم عین جمشیـد یه لاشی هستی فریاد! باهات که رو دروایسی ندارم! همه ی این چیزایی هم که مـیگی و بهشون افتخار هم مـی کنی رو طنین بهتر از هرکسی مـی دونه. مطمئنم راضی نمـیشـه یه لحظه هم تـو رو تحمل کنه!

و بعد با خنده ای پیروزمندانه، در برابر چشم های خشمـگین فریاد ادامه مـی دهد: _خـودت قضاوت کن فریاد خان! رتبه ی دو رقمـی کنکور ریاضی و چه به گنده لات شـهر! طنین حتی بهت نگـاه هم نمـی کنه! فریاد از شـدت عصبانیت چشم مـی بندد و سعی مـی کند هرجور که شـده جلوی خـودش را بگیرد تا همـینجا نفس طاهر را نبرد! صدای نفس های غضبناکش آنقدر بلند است که حتی طنین ایستاده در پشت در اتاق نیز مـی شنود و…

قلبش سراسر نفرت، حرص را به جانش مـی نشاند! راست مـیگی خان عمو، من گنده لاتم… ولی اگـه باشم هم تـو بایـد بهتر از هر کسی دلیلش رو بدونی خان عمو… طاهر خان… بزرگ فامـیل! تـویی که همه ی ثروت بابام رو بالا کشیـدی و من دانشجو رو با یه مادر مریض و دو تا خـواهر مدرسه ای، تـو این شـهر درندشت بین این همه گرگ ولم کردی. یکم فکر کن… یادت مـیاد چیکـار کردی باهام

من اون مال و اموال رو… طاهر سعی داشت حرفی بزند اما، با دستی که جلوی او گرفت، وادارش کرد که ساکت بماند. و بعد، درحالی که مقابلش روی مبل مـی نشست، با خـونسردی ادامه داد: _یه جوون بیست و دو ساله ی عزادار و بی دست و پا که مجبور بود برای پیـدا کردن داروهای مادرش با هزارتا گرگ و شغال دست به یقه بشـه

و بدون مکث، تیشرتش را از تن مـی کند و با نیم تنه ی برهنه و ورزیـده اش که پر از زخم است، نیشخند عمـیقـی تحویل طاهر ساکت روبرویش مـی دهد. با غیظ زمزمه مـی کند: اینارو مـی بینی؟ اینا یادگـار اون روزاست، که حتی اگـه خـودم بخـوام هم نمـی ذارن که اون روزا و کـاری که تـو باهام کردی رو فراموش کنم. فهمـیـدی خان عمو؟ من بزرگ شـدم! دردام بزرگم کردن …

دانلود رمان رمان طنین یک فریاد اثر آیدا باقری | بدون سانسور pdf همین الان کلیک کن

دیدگاه خود را بگذارید